غیر ممکن
out of the question
غیر ممکن
انگلیسی به فارسی
خارج از سوال
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: not worthy of consideration; unthinkable.
• مترادف: inconceivable, unthinkable
• مترادف: inconceivable, unthinkable
- Your proposal is out of the question.
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد شما منتفی است
[ترجمه گوگل] پیشنهاد شما از این سوال است
[ترجمه گوگل] پیشنهاد شما از این سوال است
• no way, absolutely not, there is nothing to talk about
جملات نمونه
1. A trip to New Zealand is out of the question this year.
[ترجمه ترگمان]سفری به نیوزیلند در سال جاری منتفی است
[ترجمه گوگل]سفر به نیوزیلند از این سوال در سال جاری است
[ترجمه گوگل]سفر به نیوزیلند از این سوال در سال جاری است
2. We cannot go out in this weather—it is out of the question.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در این شرایط آب و هوا بیرون برویم - این منتفی است
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در این آب و هوا بیرون بیاییم این مسئله خارج از موضوع است
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در این آب و هوا بیرون بیاییم این مسئله خارج از موضوع است
3. The noise redoubled, and sleep was out of the question.
[ترجمه ترگمان]صدا مضاعف شد و به خواب رفت
[ترجمه گوگل]سر و صدا دو برابر شد و خواب از این سوال خارج شد
[ترجمه گوگل]سر و صدا دو برابر شد و خواب از این سوال خارج شد
4. A new bicycle is out of the question we can't afford it.
[ترجمه ترگمان]یک دوچرخه جدید از این سوال است که ما نمی توانیم از عهده مخارج آن برآییم
[ترجمه گوگل]یک دوچرخه جدید از این پرسش خارج می شود که نمی توانیم آن را بپردازیم
[ترجمه گوگل]یک دوچرخه جدید از این پرسش خارج می شود که نمی توانیم آن را بپردازیم
5. Another trip abroad this year is out of the question.
[ترجمه ترگمان]یک سفر دیگر در خارج از کشور در سال جاری منتفی است
[ترجمه گوگل]سفر دیگری در خارج از کشور در این سال از این سوال است
[ترجمه گوگل]سفر دیگری در خارج از کشور در این سال از این سوال است
6. The evacuation of civilians remains out of the question while the fighting continues.
[ترجمه ترگمان]تخلیه غیر نظامیان همچنان خارج از این مساله است در حالی که جنگ ادامه دارد
[ترجمه گوگل]در حالی که مبارزه ادامه دارد، تخلیه غیرنظامیان از این پرسش خارج می شود
[ترجمه گوگل]در حالی که مبارزه ادامه دارد، تخلیه غیرنظامیان از این پرسش خارج می شود
7. Sleep — during this interval is out of the question.
[ترجمه ترگمان]خواب - در طول این فاصله، خارج از سوال است
[ترجمه گوگل]خواب - در طول این فاصله از این سوال است
[ترجمه گوگل]خواب - در طول این فاصله از این سوال است
8. Missing school to watch the football match is out of the question.
[ترجمه ترگمان]مدرسه ناقص برای تماشای مسابقه فوتبال خارج از این سوال است
[ترجمه گوگل]از دست رفتن مدرسه برای تماشای مسابقه فوتبال خارج از مسابقه است
[ترجمه گوگل]از دست رفتن مدرسه برای تماشای مسابقه فوتبال خارج از مسابقه است
9. That's out of the question.
[ترجمه ترگمان]این منتفی است
[ترجمه گوگل]این به سوال مربوط نیست
[ترجمه گوگل]این به سوال مربوط نیست
10. It is totally out of the question to postpone the midnight deadline.
[ترجمه ترگمان]این کاملا منتفی است تا موعد نیمه شب را به تعویق بیندازید
[ترجمه گوگل]به طور کامل از این سوال به تعویق افتادن مهلت نیمه شب است
[ترجمه گوگل]به طور کامل از این سوال به تعویق افتادن مهلت نیمه شب است
11. Demilitarization of the country was out of the question.
[ترجمه ترگمان]demilitarization از این کشور خارج بود
[ترجمه گوگل]دمیلیتراسیون کشور از این سؤال نبود
[ترجمه گوگل]دمیلیتراسیون کشور از این سؤال نبود
12. Defending yourself was out of the question.
[ترجمه ترگمان]پس خودت را از این موضوع منصرف کن
[ترجمه گوگل]دفاع از خود از سوال خارج بود
[ترجمه گوگل]دفاع از خود از سوال خارج بود
13. To withhold religious liberty was out of the question.
[ترجمه ترگمان]خودداری از آزادی مذهبی از این سوال نبود
[ترجمه گوگل]برای رهایی از آزادی مذهب از این سوال خارج بود
[ترجمه گوگل]برای رهایی از آزادی مذهب از این سوال خارج بود
14. First of all, batch processing is out of the question.
[ترجمه ترگمان]اول از همه، پردازش دسته ای خارج از مساله است
[ترجمه گوگل]اول از همه، پردازش دسته ای از سوال نیست
[ترجمه گوگل]اول از همه، پردازش دسته ای از سوال نیست
پیشنهاد کاربران
[عامیانه] ممنوع، غیر ممکن، غیر عملی،
غیر ممکن,
Don't expect me to do that again. It's absolutely out of the question.
Don't expect me to do that again. It's absolutely out of the question.
به معنی غیر ممکن، غیر قابل انجام
غیرعملی، غیرممکن، ناممکن، غیر قابل بحث
چیزی یا کاری بسیار نشدنی
اصلا و ابدا
غیر ممکن،
امکان نداره،
اصلاً حرفشو هم نزن،
صحبتشو هم نکن
امکان نداره،
اصلاً حرفشو هم نزن،
صحبتشو هم نکن
غیر ممکن،
اصلاً حرفش هم نزن،
امکان نداره
اصلاً حرفش هم نزن،
امکان نداره
بعید
دور از ذهن
دور از ذهن
غیرممکن
Impossible
کلمات دیگر: