کلمه جو
صفحه اصلی

in essence


اصلا، دراصل، در کنه، اساسا، درکیاده

انگلیسی به فارسی

در اصل


انگلیسی به انگلیسی

• essentially

جملات نمونه

1. In essence, all computers are the same.
[ترجمه ترگمان]در اصل، همه کامپیوترها مشابه هستند
[ترجمه گوگل]در اصل، تمام رایانه ها یکسان هستند

2. In essence, your situation isn't so different from mine.
[ترجمه فائزه] حقیقتا موقعیت تو متفاوت با موقعیت من نیست
[ترجمه ترگمان]در اصل، موقعیت تو با مال من فرق داره
[ترجمه گوگل]در اصل، وضعیت شما خیلی متفاوت از من نیست

3. In essence his message was very simple.
[ترجمه ترگمان]در واقع پیام او بسیار ساده بود
[ترجمه گوگل]در اصل پیام او بسیار ساده بود

4. In essence, both sides agree on the issue.
[ترجمه ترگمان]در اصل، هر دو طرف بر این مساله توافق دارند
[ترجمه گوگل]اساسا، هر دو طرف در مورد این موضوع موافق هستند

5. His theory was not new in essence.
[ترجمه ترگمان]نظریه او در اصل جدید نبود
[ترجمه گوگل]نظریه او در ذات تازه نبود

6. Though off-puttingly complicated in detail, local taxes are in essence simple.
[ترجمه ترگمان]اگر چه خارج از puttingly به طور دقیق پیچیده است، مالیات های محلی ذاتا ساده هستند
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور جدی پیچیده شده است، مالیات محلی به طور اساسی ساده است

7. In essence, if she criticizes your work, she is criticizing herself.
[ترجمه ترگمان]در اصل، اگر کارش را به دست آورد، از خودش انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]در اصل، اگر او از کار شما انتقاد کند، خود را انتقاد می کند

8. Data in essence were a free and renewable resource contributed by members of the cooperative and cooperatives like them around the world.
[ترجمه ترگمان]داده ها در اصل یک منبع آزاد و قابل تجدید بودند که توسط اعضای تعاونی و تعاونی ها مثل آن ها در سراسر دنیا تامین می شد
[ترجمه گوگل]داده ها اساسا یک منبع آزاد و تجدید پذیر بود که توسط اعضای تعاونی و تعاونی ها مانند آنها در سراسر جهان تأمین می شد

9. His speech was, in essence, a plea for understanding and conciliation.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او در اصل، تقاضایی برای درک و سازش بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او اساسا خواستار درک و مصالحه بود

10. In essence, you are rewarding the behavior, so he is even more likely to repeat it.
[ترجمه ترگمان]در اصل، شما به این رفتار پاداش می دهید، بنابراین به احتمال زیاد آن را تکرار می کند
[ترجمه گوگل]در اصل، شما به رفتار رفتار می کنید، بنابراین او بیشتر احتمال دارد که آن را تکرار کنید

11. In essence the surrealist quandary minors the avant-garde's precarious existence.
[ترجمه ترگمان]در اصل the surrealist، وجود متزلزل avant را مبهم می کند
[ترجمه گوگل]در اصل، ناهنجاری های سورئالیستی، افراد کم سن و سال را آزار دهنده می دانند

12. His thesis was not new in essence.
[ترجمه ترگمان]رساله او در اصل جدید نبود
[ترجمه گوگل]پایان نامه او در ذات نیست

13. In essence, fire is networked to a clock.
[ترجمه ترگمان]در اصل، آتش به ساعت متصل می شود
[ترجمه گوگل]در اصل، آتش به یک ساعت شبکه متصل است

14. That in essence is what started Pons and Fleischmann on their quest for test-tube fusion.
[ترجمه ترگمان]این موضوع در اصل چیزی است که Pons و Fleischmann را در تلاش برای ادغام با مترو آغاز کرد
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که Pons و Fleischmann شروع به تلاش برای تلفیق لوله آزمایش کردند

پیشنهاد کاربران

ماهیتاً

در واقع، خلاصه کلام، جان کلام،

در ذات موضوع


کلمات دیگر: