کلمه جو
صفحه اصلی

ridiculous


معنی : مضحک، چرند، مسخره امیز، خنده دار
معانی دیگر : مسخره، مسخره آمیز، استهزا آمیز

انگلیسی به فارسی

مسخره آمیز، مضحک، خنده دار


مسخره، مضحک، خنده دار، مسخره امیز، چرند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ridiculously (adv.), ridiculousness (n.)
• : تعریف: causing or deserving ridicule; silly, absurd, or preposterous; laughable.
مترادف: absurd, farcical, ludicrous, nonsensical, preposterous, silly
متضاد: serious
مشابه: asinine, cockamamie, comical, fatuous, foolish, inane, laughable, puerile, senseless

- He always felt ridiculous when he was forced to dance.
[ترجمه ترگمان] وقتی مجبور می شد برقصد، همیشه احساس مضحکی می کرد
[ترجمه گوگل] وقتی او مجبور به رقص شدن بود، همیشه احساس خجالت میکرد
- These prices are ridiculous; no one in his right mind would shop here!
[ترجمه A.A] این قیمتها مسخره است، هیچ آدم عاقلی اینجا خرید نمیکنه
[ترجمه F.A] این قیمت ها واقعا مسخره هستند! هیچ آدم عاقلی اینجا خرید نمیکند!!
[ترجمه ترگمان] این قیمت ها بسیار مضحک است هیچ کس در مغز راست او به اینجا نخواهد آمد!
[ترجمه گوگل] این قیمت ها مسخره است هیچ کس در ذهن حق خود را در اینجا خرید!

• worthy of ridicule, absurd, ludicrous, preposterous
something that is ridiculous is very foolish.

مترادف و متضاد

stupid, funny


مضحک (صفت)
absurd, ridiculous, funny, ludicrous, comic, hilarious, preposterous, grotesque, buffo, harlequin, burlesque, droll, farcical, laughable

چرند (صفت)
absurd, ridiculous, ludicrous, corny, silly, nonsensical, windy, inept, odd, trashy, inane, unmeaning

مسخره امیز (صفت)
ridiculous, burlesque, droll, farcical

خنده دار (صفت)
ridiculous, funny, comic, hilarious, comical, laughable

Synonyms: absurd, antic, bizarre, comic, comical, contemptible, daffy, derisory, droll, fantastic, farcical, foolheaded, foolish, gelastic, goofy, grotesque, harebrained, hilarious, impossible, incredible, jerky, laughable, ludicrous, nonsensical, nutty, outrageous, preposterous, risible, sappy, silly, slaphappy, unbelievable, wacky


Antonyms: believable, reasonable, sensible, serious


جملات نمونه

1. From the sublime to the ridiculous is only one step.
[ترجمه حمید ناظری] از عظمت تا مسخرگی تنها یک قدم است.
[ترجمه ترگمان]از عظمت این مسخره فقط یک قدم است
[ترجمه گوگل]تنها از یک سو و به یک مسخره است

2. These ridiculous rules and regulations should have been done away with years ago.
[ترجمه حمید ناظری] این قوانین و مقررات خنده دار باید سالها پیش انجام می شد.
[ترجمه ترگمان]این قوانین و مقررات مضحک را باید سال ها پیش انجام داد
[ترجمه گوگل]این قوانین و مقررات مسخره سالها پیش باید انجام شود

3. Brian looked ridiculous in leather trousers, and I was desperately trying to keep a straight face.
[ترجمه حمید ناظری] برایان در شلوار چرمی مضحک به نظر می رسید و من سخت سعی می کردم قیافه جدی داشته باشم.
[ترجمه ترگمان]برایان با شلوار چرمی مسخره به نظر می رسید و من ناامیدانه سعی می کردم صورتم را صاف نگه دارم
[ترجمه گوگل]براون در شلوار چرمی مضحک بود و من به شدت سعی داشتم یک چهره ی مستقیم داشته باشم

4. His suggestion borders on the ridiculous.
[ترجمه حمید ناظری] پیشنهادش به حد خنده دار است.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او به مرز مضحک است
[ترجمه گوگل]پیشنهادش مرز با مسخره است

5. Conversely, you might say that it is ridiculous.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، ممکن است بگویید مسخره است
[ترجمه گوگل]برعکس، شما ممکن است بگوئید که مضحک است

6. It's ridiculous - we have a tiny disagreement and you blow the whole thing out of proportion!
[ترجمه ترگمان]مسخره است - ما یک اختلاف کوچک داریم و شما همه چیز را خراب می کنید!
[ترجمه گوگل]این مسخره است - ما اختلاف کوچکی داریم و همه چیز را از هم جدا می کنیم!

7. Don't be ridiculous! You can't pay £40 for a T-shirt!
[ترجمه ترگمان]خل بازی در نیار! شما نمی توانید ۴۰ پوند برای یک تی شرت بپردازید!
[ترجمه گوگل]مسخره نشو شما نمی توانید برای یک تی شرت 40 پوند پرداخت کنید!

8. You look ridiculous in those tight jeans.
[ترجمه ترگمان] توی اون شلوار جین تنگ مسخره بنظر میای
[ترجمه گوگل]شما در این شلوار جین شلوغ مضحک هستید

9. It's the most ridiculous thing I've ever heard in my life.
[ترجمه ترگمان]این مسخره ترین چیزی است که در عمرم شنیده ام
[ترجمه گوگل]این مضحک ترین چیزی است که تا به حال در زندگی ام شنیده ام

10. They ate and drank a ridiculous amount.
[ترجمه ترگمان]غذا خوردند و مقدار مسخره ای نوشیدند
[ترجمه گوگل]آنها یک مقدار مسخره خوردند و نوشیدند

11. There are countless arguments against this ridiculous proposal.
[ترجمه ترگمان]دلایل بی شمار در مقابل این پیشنهاد مسخره وجود داره
[ترجمه گوگل]استدلال بی شماری علیه این پیشنهاد مضحک وجود دارد

12. I look ridiculous in this hat.
[ترجمه ترگمان] من توی این کلاه مسخره بنظر میام
[ترجمه گوگل]من به این کلاه نگاه مضحک می کنم

13. It was ridiculous that this should be so difficult to say.
[ترجمه ترگمان]خیلی مسخره بود که گفتنش سخته
[ترجمه گوگل]این مسخره بود که این باید بگوید خیلی سخت است

14. They're selling jeans for ridiculous knockdown prices.
[ترجمه ترگمان]آن ها شلوار جین را به خاطر قیمت های بسیار knockdown می فروشند
[ترجمه گوگل]آنها در حال فروش شلوار جین برای قیمت های مسخره مضحک هستند

پیشنهاد کاربران

syn = silly or stupid

Extreme
Something way beyond the acceptable or normal

مسخره

جالب و خنده دار

مسخرست

Silly stupid or other meaning

چرند

چرند_ مضحک

مسخره آمیز

It's one of the most ridiculous laws that has ever been passed

مسخره. خنده دار. چرند

خنده دار
مسخره

ridiculous ( adj ) = absurd ( adj )
به معناهای: مضحک، بی معنی، پوچ، مسخره، نامعقول

چرند، مضحک، مزخرف، چرت، مسخره
مثال:
what do you think the government should spend more money on ?
in my opinion, the goverment should spend more money on cooking schools.
what a ridiculous idea !


کلمات دیگر: