کلمه جو
صفحه اصلی

reach out


(چیزی را) دراز کردن

انگلیسی به فارسی

رسیدن به


انگلیسی به انگلیسی

• stretch out one's hand; get in touch with

جملات نمونه

1. So far, his administration has failed to reach out to hardline Republicans.
[ترجمه Fatemeh gh] تا کنون، دولت او برای رسیدن به جمهوری خواهان سرسخت شکست خورده است
[ترجمه Dancer of the hurricane] تا کنون، دولت او در دستیابی به جمهوری خواهان سرسخت ناموفق بوده است.
[ترجمه جیگر] تا کنون دولت او از برقراری ارتباط با جمهوریخواهان تندرو شکست خورده است.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، دولت او نتوانسته است به جمهوری خواهان سرسخت دست پیدا کند
[ترجمه گوگل]تا کنون، دولت او موفق به رسیدن به جمهوری خواهان سخت است

2. He ached to reach out and hold her close.
[ترجمه ترگمان]درد می کرد که دستش را دراز کند و به او نزدیک شود
[ترجمه گوگل]او از دستش خارج شده و نزدیکش را نگه داشته است

3. She set up her charity to reach out to the thousands of homeless on the streets.
[ترجمه کیوان نیک نژاد] او خیریه خودشو برای رسیدگی به هزاران بی خانمان راه انداخت.
[ترجمه ترگمان]او کمک های خیریه خود را برای رسیدن به هزاران بی خانمان در خیابان برپا کرد
[ترجمه گوگل]او خیریه خود را برای رسیدن به هزاران بی خانمانی در خیابان ها تنظیم کرد

4. We must reach out to those in need.
[ترجمه samy007] ما باید به کسانی که نیازمند هستند، کمک کنیم.
[ترجمه ترگمان] ما باید به اونایی که نیاز داریم دسترسی پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به افرادی که نیاز دارند دسترسی داشته باشیم

5. The government needs to reach out to those on the margins of society.
[ترجمه ترگمان]دولت باید به کسانی که در حاشیه جامعه هستند، دسترسی پیدا کند
[ترجمه گوگل]دولت نیاز دارد تا به کسانی که در حاشیه جامعه هستند، دست یابند

6. How hard after all these decades to reach out and compromise.
[ترجمه ترگمان]بعد از این دهه ها برای رسیدن به توافق و سازش، چقدر سخت است
[ترجمه گوگل]پس از تمام این دهه ها سخت است که به توافق برسیم و سازش کنیم

7. One might reach out to other affinities.
[ترجمه ترگمان]ممکن است به affinities دیگر دسترسی پیدا کند
[ترجمه گوگل]ممکن است به دیگر وابستگی ها برسد

8. A reduced-power transmission would reach out to the fringe of our force and, it was hoped, not farther.
[ترجمه ترگمان]یک انتقال قدرت کاهش یافته به حاشیه نیروی ما می رسد و امید می رود که دورتر نباشد
[ترجمه گوگل]انتقال نیروی کاهش یافته به ناحیه نیروی ما برسد و امیدواریم دورتر از آن نباشد

9. She had not realised they could reach out from the charmed circle of themselves.
[ترجمه ترگمان]او متوجه نشده بود که آن ها می توانند از محیط مسحور کننده خودشان بیرون بیایند
[ترجمه گوگل]او متوجه نشده بود که آنها بتوانند از دایره جذاب خود خارج شوند

10. It was too easy to just reach out from under the duvet and clunk the receiver up and down in its cradle.
[ترجمه ترگمان]از زیر لحاف بیرون آمد و گوشی را برداشت و در گهواره به صدا در آورد
[ترجمه گوگل]خیلی آسان بود که فقط از زیر روپوش بیرون بیایید و گیرنده را در گهواره خود بالا و پایین ببرید

11. Robbie had to fight down an impulse to reach out and run her fingers over the dark mat.
[ترجمه ترگمان]رابی مجبور شد با انگیزه ای برای رسیدن به بیرون آمدن دست دراز کند و انگشتانش را روی تشک تاریک بکشد
[ترجمه گوگل]رابی مجبور شد انگیزه خود را به دست آورد و انگشتانش را روی ماته تاریک بردارد

12. The boy is about to reach out for it when Dixie whispers urgently in his ear.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیکسی نجوا کنان در گوشش نجوا می کند، پسر می خواهد دستش را دراز کند
[ترجمه گوگل]پسر در حال نزدیک شدن به آن است، هنگامی که دیکسی فورا در گوش او زمزمه می کند

13. He ached to reach out and hold Tsu Ma close, to comfort him, but knew it would be wrong.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست مادرش را در آغوش بگیرد و او را آرام نگه دارد، اما می دانست که این کار اشتباه خواهد بود
[ترجمه گوگل]او دچار تنگی نفس شد و تسو م را نزدیک نگه داشت تا او را آرام کند اما میدانست که اشتباه خواهد بود

14. But Neil Fraser couldn't reach out and touch his wife.
[ترجمه ترگمان]اما نیل فریزر نمی توانست دستش را دراز کند و به همسرش دست بزند
[ترجمه گوگل]اما نیل فریزر نمیتوانست تماس بگیرد و همسرش را لمس کند

پیشنهاد کاربران

تقلا برای دسترسی یافتن به. . .

رسیدن و گرفتن چیزی. . .

to broaden, to extend to

ارتباط برقرارکردن

try to get the attention and interest of someone
تلاش برای بدست آوردن توجه و علاقه کسی
. I reached out to Tom after we grew apart

سعی در ایجادارتباط

ابراز علاقه کردن

صدا کردن

دسترسی پیدا کردن به چیزی در دوردست

دست را به جلو بردن برای لمس کردن یا گرفتن

قاپیدن

کش دادن برای رسیدن

سعی در ایجاد ارتباط با کسی به منظور کمک کردن به شما

کمک کردن - برقرار کردن ارتباط

رسیدن

تلاش برای کمک کردن به دیگران

توجه کردن و درک کردن مردم

ابراز علاقه به دیگران ، علاقه به هم نشینی با کسی
و
تلاش زیاد برای ارتباط یا کمک به کسی


he reached out to touch her face

رسیدگی کردن

1:بیرون آوردن دست برای کمک به کسی. 2:بیرون آمدن. 3:رهایی یافتن

روشن شدن موضوع

Reach out to someone: به داد کسی رسیدن

درخواست کمک

ارتباط.

پا پیش گذاشتن

تشریک مساعی با دیگران :خیلی سعی کردم باهاش تشریک مساعی کنم اما او امتناع کرد. *روی کمک کسی حساب کردن :اگه کمک درسی نیاز داشتی، میتونی رو من حساب کنی. *برقراری ارتباط ( بخصوص با نیت خیر ) :اگه قصد ددارید کالاتون رو پس بدید با سرویس مشتریان ارتباط برقرار کنید. *Reach out to پیشنهاد کمک دادن*Reach out for التماس دعا ( خودمون! ) ، نیازمند

بدست آوردن
گیر آوردن

دست رسی پیدا کردن، دست یافتن، خود را به کسی/چیزی رساندن

1 - توجه نشان دادن ( به عنوان علاقه یا برای کمک )
2 - تماس گرفتن

کمک کردن

دراز کردن دست

سعی در انجام کاری را کردن.

ارتباط گرفتن

پا پیش گذاشتن، پیش قدم شدن

تماس گرفتن
مراجعه کردن


کلمات دیگر: