کلمه جو
صفحه اصلی

transpire


معنی : روی دادن، فاش شدن، نشر کردن، بیرون آمدن، نفوذ کردن، رخنه کردن، بخار پس دادن، فراتراویدن
معانی دیگر : (بدن انسان و جانور و برگ گیاه و غیره) عرق کردن، ترا دمیدن، ترا دمش کردن، خوی کردن، خویستن، آشکار شدن، معلوم شدن، رخ دادن، پیش آمدن، اتفاق افتادن، بیرون امدن

انگلیسی به فارسی

روی دادن، بیرون آمدن، نشرکردن، نفوذ کردن، بخار پس دادن، فاش شدن، رخنه کردن، فراتر اویدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: transpires, transpiring, transpired
مشتقات: transpiration (n.)
(1) تعریف: to occur; happen.
مترادف: happen, occur, take place

- No one really knows what transpired on the night the man went missing.
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمیدونه شبی که اون مرد گم شد چه اتفاقی افتاد
[ترجمه گوگل] هیچ کس واقعا نمی داند چه اتفاقی در شب رخ داده است که مرد گم شد

(2) تعریف: to become known; be revealed.
مترادف: come out, emerge
مشابه: break, leak

- It eventually transpired that the governor had been part of the conspiracy.
[ترجمه ترگمان] سرانجام معلوم شد که حاکم هم قسمتی از این توطئه بوده است
[ترجمه گوگل] در نهایت متوجه شدم فرماندار بخشی از توطئه بود

(3) تعریف: to give off wastes from the surface in the form of vapor, as plants. (See perspire.)
مشابه: evaporate, excrete

- When green plants transpire, water vapor passes from their leaves into the air.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که گیاهان سبز به وجود آمدند، بخار آب از برگ های خود در هوا عبور می کند
[ترجمه گوگل] هنگامی که گیاهان سبز رنگ می شوند، بخار آب از برگ های خود به هوا عبور می کند

• occur; emit vapor through the surface of an object; become known
when it transpires that something is the case, people discover that it is the case; a formal word.
when something transpires, it happens; a formal word.

مترادف و متضاد

روی دادن (فعل)
go, happen, befall, bechance, betide, hap, transpire

فاش شدن (فعل)
out, divulge, transpire

نشر کردن (فعل)
infiltrate, transpire, edit

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

نفوذ کردن (فعل)
infiltrate, leak, percolate, transpire, permeate, pervade

رخنه کردن (فعل)
transpire, penetrate

بخار پس دادن (فعل)
transpire

فرا تراویدن (فعل)
transpire

occur, happen


Synonyms: arise, befall, betide, chance, come about, come to pass, develop, ensue, eventuate, fall out, gel, go, result, shake, take place, turn up


become known


Synonyms: be disclosed, be discovered, be made public, break, come out, come to light, emerge, get out, leak


جملات نمونه

He gave the full account of all that had transpired.

او آنچه را که روی داده بود، به‌طور گسترده شرح داد.


1. No one is willing to predict what may transpire at the peace conference.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نیست پیش بینی کند چه چیزی ممکن است در کنفرانس صلح رخ دهد
[ترجمه گوگل]هیچ کس حاضر نیست پیش بینی کند که در کنفرانس صلح چه چیزی ممکن است رخ دهد

2. In life what you aspire will transpire - be it loss or gain, sun or rain, joy or pain. RVM
[ترجمه ترگمان]در زندگی چیزی که آرزو دارید رخ خواهد داد - از دست دادن یا به دست آوردن، آفتاب یا باران، شادی و یا درد خواهد بود rvm
[ترجمه گوگل]در زندگی آنچه که می خواهی تحقق پیدا می کند - از دست دادن یا بدست آوردن، خورشید یا باران، شادی یا درد RVM

3. However, when other parameters are varied it may transpire that the optimum window size varies as well.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که پارامترهای دیگر تغییر می کنند، ممکن است به این نتیجه برسد که اندازه پنجره بهینه نیز تغییر می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که پارامترهای دیگر تغییر می کنند، ممکن است تغییر اندازه پنجره بهینه تغییر کند

4. It may thus transpire that a marginal improvement is insufficient to justify the increase in complexity associated with this algorithm.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ممکن است به این نتیجه برسد که بهبود حاشیه ای برای توجیه افزایش پیچیدگی مربوط به این الگوریتم ناکافی است
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که بهبود حاشیه ای برای تضمین افزایش پیچیدگی مرتبط با این الگوریتم کافی نیست

5. Seven days transpire in the course of the play.
[ترجمه ترگمان]هفت روز در جریان نمایش گذشت
[ترجمه گوگل]هفت روز در حین بازی پخش می شود

6. We do not know what will transpire when we have a new boss.
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم وقتی یک رئیس جدید داریم چه چیزی رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم چه اتفاقی می افتد زمانی که یک رئیس جدید داریم

7. Train envision ability of the, and innovation ability, transpire their thoughts. To cultivate students'practice ability.
[ترجمه ترگمان]آموزش توانایی پیش بینی توانایی، و قابلیت نوآوری، thoughts را فاش کرد برای پرورش توانایی تمرین دانش آموزان
[ترجمه گوگل]آموزش قابلیت پیش بینی توانایی و نوآوری، افکار خود را بیان کنید برای پرورش توانایی های دانش آموزان

8. All memorable events, I should say, transpire in morning time and in a morning atmosphere.
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که همه وقایع به یاد ماندنی در صبح صبح و در فضای صبح رخ می داد
[ترجمه گوگل]همه حوادث به یاد ماندنی، باید بگویم، در صبح و در یک فضای صبح زود بیدار می شوند

9. We do not know what may transpire when we have a new boss.
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم چه چیزی ممکن است رخ دهد وقتی که یک رئیس جدید داریم
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم چه اتفاقی می افتد زمانی که یک رئیس جدید داریم

10. Unless you truly don't care how things transpire, take the reins this week.
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه تو واقعا به این موضوع اهمیت ندی که اوضاع از چه قرار است، این هفته زمام کارها را به دست بگیر
[ترجمه گوگل]به جز اینکه شما واقعا اهمیتی نمیدهید که چطور همه چیز را تغییر دهید، این هفته را برگردانید

11. We don't know what will transpire when we have a new boss.
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم که وقتی رئیس جدید داریم چه خواهد شد
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم چه اتفاقی می افتد زمانی که یک رئیس جدید داریم

12. Don't get me wrong, I fully anticipated demand for this game to be huge as it is such a glamourous tie, what I didn't expect was what would transpire as the hours passed by this morning.
[ترجمه ترگمان]اشتباه برداشت نکنید، من کاملا انتظار این بازی را داشتم که این بازی بزرگ باشد، چیزی که انتظارش را نداشتم همان چیزی بود که امروز صبح می گذشت
[ترجمه گوگل]اشتباه نکنید، من تقریبا پیش بینی تقاضا برای این بازی بزرگ به عنوان آن را مانند کراوات پر زرق و برق است، چیزی که من انتظار نیست چیزی است که به عنوان ساعت به تصویب رسیدن به امروز صبح

13. Train the envision ability of the students, and innovation ability, transpire their thoughts.
[ترجمه ترگمان]تربیت توانایی تجسم دانش آموزان، و توانایی نوآوری، افکار آن ها را فاش کرد
[ترجمه گوگل]توانایی پیش بینی دانش آموزان، و توانایی نوآوری، افکار خود را بیان کنید

a plant transpires a lot more when the weather is warm

وقتی که هوا گرم است، گیاه خیلی بیشتر ترا‌دمش می‌کند.(بخار پس می‌دهد)


It soon transpired that there were disagreements among them.

به‌زودی معلوم شد که در میان آن‌ها اختلافاتی وجود داشت.


پیشنهاد کاربران

به بیرون درز پیدا کردن

مشخص شدن
فاش شدن
درز پیدا کردن
لو رفتن

مشخص شد ، فاش شد . . مثلا as it later transpired , he had known him at school همانطور که بعدا مشخص شد از زمان مدرسه او را می شناخته

روی دادن یا اتفاق افتادن چیزی

بُرونتروادیدن/بُروتَراویدن.
فراتراویدن/


کلمات دیگر: