(خودمانی - زننده)، پشگل اسب، احمقانه، بی معنی، چرند
horseshit
(خودمانی - زننده)، پشگل اسب، احمقانه، بی معنی، چرند
انگلیسی به فارسی
(عامیانه - ناپسند) پشگل اسب
(عامیانه - ناپسند) احمقانه، بیمعنی، چرند
(عامیانه - ناپسند) (ندا) مزخرف!
اسب سواری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (vulgar) horse feces.
• (2) تعریف: (slang) lies, exaggerations, or nonsense.
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: (slang) used to express disbelief, disgust, irritation, or the like.
جملات نمونه
1. He often horseshits to her for his love.
[ترجمه ترگمان]غالبا او را به خاطر عشق خود به او horseshits
[ترجمه گوگل]او اغلب به خاطر عشق او به او عشق می ورزد
[ترجمه گوگل]او اغلب به خاطر عشق او به او عشق می ورزد
2. He was strictly a no - horseshit man.
[ترجمه ترگمان]اون فقط یه مرد horseshit بود
[ترجمه گوگل]او به شدت یک مرد نابالغ بود
[ترجمه گوگل]او به شدت یک مرد نابالغ بود
3. Using horseshit here might be acceptable, but to my ears it sounds slightly unnatural.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از horseshit ممکن است قابل قبول باشد، اما گوش های من کمی غیر طبیعی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]با استفاده از horseshit در اینجا ممکن است قابل قبول است، اما به گوش من آن را به نظر می رسد کمی غیر طبیعی است
[ترجمه گوگل]با استفاده از horseshit در اینجا ممکن است قابل قبول است، اما به گوش من آن را به نظر می رسد کمی غیر طبیعی است
4. Dean Vernon Wormer:Cut the horseshit, son. I ve got their disciplinary files right here.
[ترجمه ترگمان]عمو ورنون فریاد زد: بسه دیگه، پسر من پرونده disciplinary رو درست اینجا دارم
[ترجمه گوگل]دین ونون Wormer: بریدن اسب، پسر من فایل های انضباطی خودم را اینجا قرار دادم
[ترجمه گوگل]دین ونون Wormer: بریدن اسب، پسر من فایل های انضباطی خودم را اینجا قرار دادم
5. At first I came to the (possibly wrong) conclusion that bullshit had a more broad application than horseshit.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا به این نتیجه رسیدم که (احتمالا اشتباه)بیش از دروغ گفتن (مزخرف)بود
[ترجمه گوگل]ابتدا به نتیجه (احتمالا اشتباه) رسیدم که فریبنده برنامه کاربردی گستردهتری نسبت به اسباب بازی داشت
[ترجمه گوگل]ابتدا به نتیجه (احتمالا اشتباه) رسیدم که فریبنده برنامه کاربردی گستردهتری نسبت به اسباب بازی داشت
6. He knocks, a lady opens the door and before she has a chance to say anything, he runs inside and dumps horseshit all over the carpet.
[ترجمه ترگمان]او در را باز می کند، یک خانم در را باز می کند و قبل از انکه فرصت حرف زدن داشته باشد، داخل خانه می دود و روی زمین غلت می زند
[ترجمه گوگل]او ضربه می زند، یک خانم درب را باز می کند و قبل از اینکه او بتواند چیزی بگوید، او را داخل می کند و در سراسر فرش برافروخته می شود
[ترجمه گوگل]او ضربه می زند، یک خانم درب را باز می کند و قبل از اینکه او بتواند چیزی بگوید، او را داخل می کند و در سراسر فرش برافروخته می شود
7. Here, I think slamming your fist and shouting "F**king horseshit!" sounds completely unnatural.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، من فکر می کنم که مشت شما را به هم می زنم و فریاد می زنم: (F)پادشاه! TGMN_EM\" به نظر کاملا غیر طبیعی می رسد
[ترجمه گوگل]در این جا، من فکر می کنم مشت خود را کتک زدن و فریاد 'F ** پادشاه horseshit!' برای تلفن های موبایل کاملا غیر طبیعی است
[ترجمه گوگل]در این جا، من فکر می کنم مشت خود را کتک زدن و فریاد 'F ** پادشاه horseshit!' برای تلفن های موبایل کاملا غیر طبیعی است
8. He turns away from the monitor to look at me in disbelief. "Fucking horseshit.
[ترجمه ترگمان]در حالی که با ناباوری به من نگاه می کرد رو برگرداند و گفت: \" چه دروغ مسخره ای!
[ترجمه گوگل]او از مانیتور دور می شود تا به من بی اعتمادی نگاه کند 'اسباب بازی لعنتی
[ترجمه گوگل]او از مانیتور دور می شود تا به من بی اعتمادی نگاه کند 'اسباب بازی لعنتی
9. You got to sit him down, take his hand and tell him, "Honey, it's a steaming piece of horseshit".
[ترجمه ترگمان]تو باید بنشینی و دست او را بگیری و به او بگویی، عزیزم، این یک تکه چرند از چرنده
[ترجمه گوگل]شما باید او را بنشینید، دستش را بگیرید و به او بگوید: 'عجیب، این یک قطعه بخار بخار است'
[ترجمه گوگل]شما باید او را بنشینید، دستش را بگیرید و به او بگوید: 'عجیب، این یک قطعه بخار بخار است'
پیشنهاد کاربران
کسشعر، چرند، پرت و پلا
کلمات دیگر: