کلمه جو
صفحه اصلی

hospitably


از روى مهمان نوازى

انگلیسی به فارسی

مهمان نواز


انگلیسی به انگلیسی

• in a welcoming manner, warmly, in a friendly manner

جملات نمونه

1. He welcomed me most hospitably.
[ترجمه ترگمان]با کمال مهمان نوازی از من پذیرایی کرد
[ترجمه گوگل]او با استقبال بسیار خوشحال شد

2. She was received hospitably by her new family.
[ترجمه ترگمان]او در کنار خانواده جدیدش از او پذیرایی کردند
[ترجمه گوگل]او توسط خانواده ی جدیدش مهمان پذیری پذیرفته شد

3. The hostess hospitably entertained her guests.
[ترجمه ترگمان]میزبان با مهمان نوازی مهمان خود را پذیرایی کرد
[ترجمه گوگل]میزبان با مهمان نوازی مهمانان خود را سرگرم کرد

4. I had been most hospitably received and punctually served in my green caravanserai.
[ترجمه ترگمان]من با کمال مهمان نوازی شما را ملاقات کردم و درست سر وقت در caravanserai سبز من خدمت کردند
[ترجمه گوگل]من بیشتر مهمان نواز بودم و به طور صحیح در کاروانسراهای سبز من خدمت کرده بودم

5. They found them, by and by, and were hospitably received and well treated.
[ترجمه ترگمان]آن ها با کمال مهمان نوازی آن ها را پیدا کردند و با کمال مهمان نوازی پذیرفته شدند
[ترجمه گوگل]آنها آنها را توسط، و توسط مهمان نواز دریافت و درمان شدند

6. He served the guests hospitably.
[ترجمه ترگمان]او از مهمان پذیرایی پذیرایی می کرد
[ترجمه گوگل]او مهمانان مهمان خدمت می کرد

7. He waved his hand hospitably.
[ترجمه ترگمان]او با مهربانی دستش را تکان داد
[ترجمه گوگل]او دستهای خود را با مهمان نوازی کرد

8. His journey took him through Austrasia, where he was hospitably received by members of the aristocracy.
[ترجمه ترگمان]سفر او از طریق Austrasia به او رسید، و در آنجا با کمال مهمان نوازی از سوی اعضای اشراف پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]سفر او او را از طریق Austrasia، جایی که او توسط مهمان نواز توسط اعضای اشرافیا دریافت کرد

9. At Peking was the Great Khan, and they were hospitably entertained.
[ترجمه ترگمان]در شهر پکینگ، خان بزرگ بود و از مهمان نوازی ما استقبال کردند
[ترجمه گوگل]در پکن بزرگ خان بود، و آنها با مهمان نوازی سرگرم شد


کلمات دیگر: