به ترتیب زمان یاتاری
chronologically
به ترتیب زمان یاتاری
انگلیسی به فارسی
از لحاظ تاریخی
انگلیسی به انگلیسی
• according to chronology; in chronological order
جملات نمونه
1. list them chronologically (not alphabetically)
آنها را به ترتیب زمان رویداد (و نه به ترتیب حروف الفبا) فهرست کنید.
2. the poems should be arranged topically not chronologically
آن اشعار باید برحسب موضوع و نه برحسب تاریخ مرتب شوند.
3. The paintings are displayed chronologically.
[ترجمه ترگمان]نقاشی ها به ترتیب زمانی نمایش داده می شوند
[ترجمه گوگل]نقاشی ها به صورت کلاسی نمایش داده می شوند
[ترجمه گوگل]نقاشی ها به صورت کلاسی نمایش داده می شوند
4. The exhibition is organised chronologically.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه به ترتیب به ترتیب برگزار می شود
[ترجمه گوگل]نمایشگاه به صورت دوره ای سازمان یافته است
[ترجمه گوگل]نمایشگاه به صورت دوره ای سازمان یافته است
5. The proximity, both geographically and chronologically, of such similar structural arrangements is, clearly, very significant.
[ترجمه ترگمان]این نزدیکی، هم از لحاظ جغرافیایی و هم به ترتیب زمانی، از چنین arrangements ساختاری مشابه، بسیار قابل توجه است
[ترجمه گوگل]نزدیکی، هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ تاریخی، از چنین نظم ساختاری مشابه، به وضوح بسیار قابل توجه است
[ترجمه گوگل]نزدیکی، هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ تاریخی، از چنین نظم ساختاری مشابه، به وضوح بسیار قابل توجه است
6. It is foolish to underestimate the abilities of chronologically early mentality.
[ترجمه ترگمان]این احمقانه است که توانایی های تفکر ابتدایی را دست کم بگیرید
[ترجمه گوگل]احمقانه است که توانایی های روانشناختی اولیه را به دست بیاوریم
[ترجمه گوگل]احمقانه است که توانایی های روانشناختی اولیه را به دست بیاوریم
7. Trace point numbers appear consecutively in a chronologically formatted output file.
[ترجمه ترگمان]اعداد نقطه ردیابی به طور متوالی در یک فایل خروجی قالب بندی شده به صورت زمانی ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]شماره های ردیابی نقطه به طور پیوسته در یک فایل خروجی فرمت از لحاظ زمانی نمایش داده می شوند
[ترجمه گوگل]شماره های ردیابی نقطه به طور پیوسته در یک فایل خروجی فرمت از لحاظ زمانی نمایش داده می شوند
8. Manuscripts show cases arranged topically not chronologically.
[ترجمه ترگمان]نسخه های خطی مواردی را نشان می دهند که به طور روزانه تنظیم نشده اند
[ترجمه گوگل]نسخه های خطی نشان می دهد موارد مرتب به صورت محلی نه به لحاظ زمانی
[ترجمه گوگل]نسخه های خطی نشان می دهد موارد مرتب به صورت محلی نه به لحاظ زمانی
9. Though the exhibition has been arranged chronologically, there are a few exceptions.
[ترجمه ترگمان]اگرچه این نمایشگاه به ترتیب برنامه ریزی شده است، چند استثنا وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگر چه نمایشگاه به ترتیب زمان بندی شده است، چند استثنا وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگر چه نمایشگاه به ترتیب زمان بندی شده است، چند استثنا وجود دارد
10. Organized chronologically and thematically, the book examines Nixon's election campaigns, his remarkable achievements in foreign affairs, and his involvement in the Watergate scandal.
[ترجمه ترگمان]به ترتیب زمانی سازمان یافته و thematically، کتاب کمپین انتخاباتی نیکسون، دستاوردهای برجسته او در امور خارجه، و دخالت او در رسوایی واترگیت را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]این کتاب به ترتیب زمانی و موضوعی سازماندهی شده است، در این کتاب، کمپین انتخابات نیکسون، دستاوردهای قابل توجه او در امور خارجی و دخالت او در رسوایی واترگیت مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این کتاب به ترتیب زمانی و موضوعی سازماندهی شده است، در این کتاب، کمپین انتخابات نیکسون، دستاوردهای قابل توجه او در امور خارجی و دخالت او در رسوایی واترگیت مورد بررسی قرار می گیرد
11. Thus, each past event is not only chronologically, but causally tied to the present and future events.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هر رویداد قبلی تنها به ترتیب زمانی نیست، بلکه causally به رویداده ای حال و آینده گره خورده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر رویداد گذشته نه تنها به لحاظ زمانی، بلکه به صورت علمی مرتبط با حوادث کنونی و آینده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر رویداد گذشته نه تنها به لحاظ زمانی، بلکه به صورت علمی مرتبط با حوادث کنونی و آینده است
12. It is the first scene of the play chronologically. I tell a lie, it's actually strictly speaking the second scene.
[ترجمه ترگمان]این اولین صحنه نمایش به نظر می رسد راستش را بخواهید، راستش را بخواهید، راستش را بخواهید، راستش را بخواهید
[ترجمه گوگل]این اولین صحنه بازی است که به لحاظ تاریخی است من دروغ می گویم، در حقیقت به طور دقیق صحنه دوم را می گویم
[ترجمه گوگل]این اولین صحنه بازی است که به لحاظ تاریخی است من دروغ می گویم، در حقیقت به طور دقیق صحنه دوم را می گویم
13. I arranged the Blind and World decks chronologically. Now all the good stuff comes first.
[ترجمه ترگمان]من ترتیب مراحل کور و جهانی را به ترتیب زمانی ترتیب دادم حالا همه چیز خوب پیش میاد
[ترجمه گوگل]من عرشه کور و جهان را به ترتیب زمان بندی کردم در حال حاضر تمام چیزهای خوب اول است
[ترجمه گوگل]من عرشه کور و جهان را به ترتیب زمان بندی کردم در حال حاضر تمام چیزهای خوب اول است
14. There's no denying that as we age chronologically, our body ages right along with us.
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که زمانی که به نظر می رسد عصر ما با ما فاصله دارد
[ترجمه گوگل]هیچ انکار نمیکنیم که ما با سناریوهای قدیم، سنین مختلف بدن ما همراه با ما هستند
[ترجمه گوگل]هیچ انکار نمیکنیم که ما با سناریوهای قدیم، سنین مختلف بدن ما همراه با ما هستند
پیشنهاد کاربران
بر اساس تاریخ
به لحاظ تاریخی
به ترتیب زمان وقوع
کلمات دیگر: