اسب سوارى ورزش : سوارکارى علوم نظامى : سوارکارى
horsemanship
اسب سوارى ورزش : سوارکارى علوم نظامى : سوارکارى
انگلیسی به فارسی
مهارت اسب سواری
اسب سواری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the art, technique, skill, or practice of riding horses.
• art of horseback riding
horsemanship is the ability to ride horses well.
horsemanship is the ability to ride horses well.
جملات نمونه
1. True to his word, he schooled her in horsemanship and was a hard taskmaster.
[ترجمه ترگمان]او در سوارکاری به او درس می داد و مردی سختگیر و سختگیر بود
[ترجمه گوگل]درست به حرف او، او او را در اسب سواری تحصیل کرده بود و کارمند سختی بود
[ترجمه گوگل]درست به حرف او، او او را در اسب سواری تحصیل کرده بود و کارمند سختی بود
2. A very special example of classic horsemanship in performance is provided by the Lipizzaner, the grey-white stallions of Vienna.
[ترجمه ترگمان]یک مثال بسیار ویژه از اسب سواری کلاسیک در عملکرد توسط Lipizzaner، اسب نر سفید در وین فراهم شده است
[ترجمه گوگل]یک نمونه بسیار خاص از سوارکاری کلاسیک در عملکرد توسط Lipizzaner، نرگسهای خاکستری سفید وین ارائه شده است
[ترجمه گوگل]یک نمونه بسیار خاص از سوارکاری کلاسیک در عملکرد توسط Lipizzaner، نرگسهای خاکستری سفید وین ارائه شده است
3. Skilful horsemanship overcame those problems, but then just 24 hours before the Derby, Nijinsky suffered a crippling attack of colic.
[ترجمه ترگمان]اسب سواری اسب سواری توانست بر این مشکلات فائق آید، اما بعد از ۲۴ ساعت قبل از دربی، Nijinsky دچار یک حمله فلج کننده به قولنج شد
[ترجمه گوگل]اسب سواری صلح آمیز این مشکلات را برطرف می کند، اما بعد از آن فقط 24 ساعت قبل از دربی، نجیینسکی از حمله فوری کولیک رنج می برد
[ترجمه گوگل]اسب سواری صلح آمیز این مشکلات را برطرف می کند، اما بعد از آن فقط 24 ساعت قبل از دربی، نجیینسکی از حمله فوری کولیک رنج می برد
4. She is proud of her horsemanship.
[ترجمه ترگمان]او به سوارکاری او افتخار می کند
[ترجمه گوگل]او افتخار می کند که سوار بر اسب سواری می شود
[ترجمه گوگل]او افتخار می کند که سوار بر اسب سواری می شود
5. Where can I learn horsemanship ah?
[ترجمه ترگمان]من اسب سواری را کجا یاد بگیرم؟
[ترجمه گوگل]آه من کجا می توانم اسب سواری را یاد بگیرم؟
[ترجمه گوگل]آه من کجا می توانم اسب سواری را یاد بگیرم؟
6. He kept his love of horsemanship.
[ترجمه ترگمان]عاشق اسب سواری بود
[ترجمه گوگل]او عشق خود را به سوارکاری حفظ کرد
[ترجمه گوگل]او عشق خود را به سوارکاری حفظ کرد
7. It was a technique which required split-second timing and horsemanship of the highest order.
[ترجمه ترگمان]این یک تکنیک بود که نیاز به زمان بندی مضاعف و سوارکاری از بالاترین درجه را داشت
[ترجمه گوگل]این تکنیک بود که نیاز به زمان بندی دوم دوم و اسب سواری بالاترین مرتبه را داشت
[ترجمه گوگل]این تکنیک بود که نیاز به زمان بندی دوم دوم و اسب سواری بالاترین مرتبه را داشت
8. He met Diana in 1988 when he was given the job of coaching Prince William in horsemanship.
[ترجمه ترگمان]او با دایانا در سال ۱۹۸۸ زمانی که وظیفه مربیگری پرنس ویلیام را برعهده داشت، ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]او دایانا را در سال 1988 ملاقات کرد، زمانی که او به عنوان مدیر اجرایی پرنس ویلیام در سوارکاری مشغول به کار شد
[ترجمه گوگل]او دایانا را در سال 1988 ملاقات کرد، زمانی که او به عنوان مدیر اجرایی پرنس ویلیام در سوارکاری مشغول به کار شد
9. They were always represented as riding splendid snow-white horses, but Homer distinguishes Castor above Pollux for horsemanship.
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه نماینده اسب سفید و سفید برفی بودند، اما هومر Castor Castor را برای سوارکار ماهر تشخیص می داد
[ترجمه گوگل]آنها همیشه به عنوان سوار اسب های برفی پربرگ سوار شدند، اما هومر Castor را بالاتر از Pollux را برای اسب سواری مشخص می کند
[ترجمه گوگل]آنها همیشه به عنوان سوار اسب های برفی پربرگ سوار شدند، اما هومر Castor را بالاتر از Pollux را برای اسب سواری مشخص می کند
10. Then, with the Renaissance in the sixteenth century, interest in the art of riding and horsemanship reappeared.
[ترجمه ترگمان]سپس، با رنسانس در قرن شانزدهم، علاقه به هنر سوارکاری و اسب سواری پیدا شد
[ترجمه گوگل]سپس، با رنسانس در قرن شانزدهم، علاقه به هنر سوارکاری و سوارکاری دوباره ظاهر شد
[ترجمه گوگل]سپس، با رنسانس در قرن شانزدهم، علاقه به هنر سوارکاری و سوارکاری دوباره ظاهر شد
11. So, it is unsurprising that some of the most important writing on horsemanship dates from this era.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، واضح است که برخی از مهم ترین نوشته ها در مورد اسب سواری، از این دوران است
[ترجمه گوگل]بنابراین، ناامید کننده نیست که برخی از مهم ترین نوشتار در یک سوپراستار از این دوران است
[ترجمه گوگل]بنابراین، ناامید کننده نیست که برخی از مهم ترین نوشتار در یک سوپراستار از این دوران است
12. To the north, nomadic tribes have always roamed, developing skill of horsemanship, raiding, and warfare.
[ترجمه ترگمان]قبایل چادرنشین در شمال همیشه در حال پیشرفت، توسعه مهارت اسب سواری، حمله و جنگ بودند
[ترجمه گوگل]به شمال، قبایل عشایر همیشه در حال سوار شدن هستند، مهارت های اسب سواری، سواری و جنگ را توسعه می دهند
[ترجمه گوگل]به شمال، قبایل عشایر همیشه در حال سوار شدن هستند، مهارت های اسب سواری، سواری و جنگ را توسعه می دهند
13. In a short time, he had become one of the horsemanship program's star pupils.
[ترجمه ترگمان]در مدت کوتاهی، او تبدیل به یکی از بزرگ ترین دانش آموزان برنامه اسب سواری شد
[ترجمه گوگل]در یک زمان کوتاه، او تبدیل به یکی از دانش آموزان ستاره اسب سواری شد
[ترجمه گوگل]در یک زمان کوتاه، او تبدیل به یکی از دانش آموزان ستاره اسب سواری شد
14. Rolling Earthquake deals X damage to each creature without horsemanship and each player.
[ترجمه ترگمان]زلزله Rolling به هر موجودی بدون اسب سواری و هر بازیکن ضربه می زند
[ترجمه گوگل]زلزله رولز X آسیب به هر موجودی بدون اسب و هر بازیکن می پردازد
[ترجمه گوگل]زلزله رولز X آسیب به هر موجودی بدون اسب و هر بازیکن می پردازد
پیشنهاد کاربران
شغل من مدیر باشگاه اسب سواری
horsemanship ( ورزش )
واژه مصوب: اسب ورزی
تعریف: فن تربیت اسب برای سواری گرفتن و مهار و هدایت آن
واژه مصوب: اسب ورزی
تعریف: فن تربیت اسب برای سواری گرفتن و مهار و هدایت آن
کلمات دیگر: