صندلی برقی (برای اعدام کردن) (electric chair هم می گویند)، صندلی الکتریکی
hot seat
صندلی برقی (برای اعدام کردن) (electric chair هم می گویند)، صندلی الکتریکی
انگلیسی به فارسی
صندلی برقی، صندلی الکتریکی
صندلی داغ صندلی جذاب، صندلی برقی، صندلی الکتریکی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a trying circumstance or situation that causes one extreme discomfort, embarrassment, criticism, or the like.
• electric chair
someone who is in the hot seat is in a position in which they have to make very important decisions; an informal expression.
someone who is in the hot seat is in a position in which they have to make very important decisions; an informal expression.
مترادف و متضاد
painful or difficult situation
Synonyms: hot spot, powder keg, spot, sticky wicket
جملات نمونه
1. He is to remain in the hot seat as chief executive.
[ترجمه ترگمان]او باید به عنوان مدیر اجرایی در جایگاه داغ باقی بماند
[ترجمه گوگل]او باید در صندلی داغ به عنوان مدیر اجرایی باقی بماند
[ترجمه گوگل]او باید در صندلی داغ به عنوان مدیر اجرایی باقی بماند
2. Not surprisingly, from his hot seat, the trade view of home-saved seeds is rather different.
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که از جایگاه گرم خود، دیدگاه تجاری دانه های ذخیره شده در خانه نسبتا متفاوت است
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست، از صندلی داغ خود، نمایش تجاری از دانه های ذخیره شده در خانه متفاوت است
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست، از صندلی داغ خود، نمایش تجاری از دانه های ذخیره شده در خانه متفاوت است
3. Wilkinson and Manion will be in the hot seat.
[ترجمه ترگمان]میس ویلکینسن و Manion در صندلی داغ خواهند بود
[ترجمه گوگل]ویلکینسون و مانیون در صندلی داغ خواهند بود
[ترجمه گوگل]ویلکینسون و مانیون در صندلی داغ خواهند بود
4. Tips Always address the person in the hot seat by the name of the character you have chosen.
[ترجمه ترگمان]نکاتی که همیشه با نام شخصیتی که انتخاب کرده اید در جایگاه گرم قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]نکات همیشه با نام شخصیتی که انتخاب کرده اید، فردی را در صندلی داغ انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]نکات همیشه با نام شخصیتی که انتخاب کرده اید، فردی را در صندلی داغ انتخاب کنید
5. Put them in the hot seat and question then to find out.
[ترجمه ترگمان]آن ها را روی صندلی داغ بگذارید و از آن سوال کنید
[ترجمه گوگل]آنها را در صندلی داغ بگذارید و سپس برای پیدا کردن سوال کنید
[ترجمه گوگل]آنها را در صندلی داغ بگذارید و سپس برای پیدا کردن سوال کنید
6. This will help the person in the hot seat to become more relaxed and confident in the role of the character.
[ترجمه ترگمان]این کار به فرد در صندلی داغ کمک می کند تا راحت تر شود و در نقش شخصیت اعتماد به نفس پیدا کند
[ترجمه گوگل]این به فردی در صندلی داغ کمک می کند تا آرامش و اعتماد به نفس را در نقش شخصیت ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این به فردی در صندلی داغ کمک می کند تا آرامش و اعتماد به نفس را در نقش شخصیت ایجاد کند
7. We can put Ant in the hot seat to find out.
[ترجمه ترگمان] ما می تونیم مورچه رو روی صندلی داغ بذاریم تا بفهمیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم مورچه را در صندلی داغ قرار دهیم تا متوجه شویم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم مورچه را در صندلی داغ قرار دهیم تا متوجه شویم
8. He was in the hot seat for more than three hours.
[ترجمه ترگمان]بیش از سه ساعت روی صندلی داغ نشسته بود
[ترجمه گوگل]او بیش از سه ساعت در صندلی داغ بود
[ترجمه گوگل]او بیش از سه ساعت در صندلی داغ بود
9. I'll be in the hot seat when the boss finds out what went wrong.
[ترجمه ترگمان]وقتی رئیس بفهمه که چی شده من توی صندلی داغ خواهم بود
[ترجمه گوگل]وقتی که رئیس متوجه شد چه اتفاقی افتاد، در صندلی داغ خواهم بود
[ترجمه گوگل]وقتی که رئیس متوجه شد چه اتفاقی افتاد، در صندلی داغ خواهم بود
10. The CEO found himself in the hot seat after another bad quarter.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل بعد از یک ربع دیگر خود را در صندلی داغ یافت
[ترجمه گوگل]مدیر اجرایی خود را در صندلی داغ پس از یک فصل دیگر بد بدست آورد
[ترجمه گوگل]مدیر اجرایی خود را در صندلی داغ پس از یک فصل دیگر بد بدست آورد
11. The president found himself in the hot seat after failing to deliver promised tax cuts.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پس از کوتاهی در ارائه قول کاهش مالیات، خود را در صندلی داغ یافت
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور پس از شکستن تحریم های وعده داده شده خود، در صندلی داغ ایستاد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور پس از شکستن تحریم های وعده داده شده خود، در صندلی داغ ایستاد
12. Ben: My boss really put me in the hot seat. I'm at a loss for ideas.
[ترجمه ترگمان]رئیسم منو تو صندلی داغ قرار داد من برای ایده های خودم از دست رفته ام
[ترجمه گوگل]بن: رئیس من واقعا من را در صندلی داغ قرار داد من برای ایده ها از دست دادم
[ترجمه گوگل]بن: رئیس من واقعا من را در صندلی داغ قرار داد من برای ایده ها از دست دادم
13. Martha was in the hot seat because she had to lay off half of her employees.
[ترجمه ترگمان]مارتا در صندلی داغ بود چون مجبور بود نیمی از employees را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]مارتا در صندلی داغ بود زیرا او مجبور بود نیمی از کارکنانش را بپوشد
[ترجمه گوگل]مارتا در صندلی داغ بود زیرا او مجبور بود نیمی از کارکنانش را بپوشد
14. Some people seem to always be in the hot seat.
[ترجمه ترگمان]مثل این که بعضی از مردم همیشه در جای گرم هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم به نظر میرسد همیشه در صندلی داغ باشند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم به نظر میرسد همیشه در صندلی داغ باشند
15. That mix-up was just one of several election problems that put then-Registrar of Voters Germaine Wong on the hot seat.
[ترجمه ترگمان]این ترکیب تنها یکی از چندین مشکل انتخاباتی بود که پس از آن ثبت نام رای دهندگان، ژرمن وونگ را روی صندلی داغ قرار داد
[ترجمه گوگل]این مخلوط کردن فقط یکی از مشکلات انتخاباتی چندگانه بود که بعد از آن، ژرمن وونگ رأی دهنده ژرمان وونگ را در صندلی داغ قرار داد
[ترجمه گوگل]این مخلوط کردن فقط یکی از مشکلات انتخاباتی چندگانه بود که بعد از آن، ژرمن وونگ رأی دهنده ژرمان وونگ را در صندلی داغ قرار داد
پیشنهاد کاربران
کنایه از وضعیت دشوار. بودن در جایگاهی که مستلزم تصمیم گیریهای دشوار است.
کلمات دیگر: