کلمه جو
صفحه اصلی

هم رزم

فرهنگ فارسی

دو تن که با یکدیگر جنگ کنند

لغت نامه دهخدا

هم رزم. [ هََ رَ ]( ص مرکب ) دو تن که با یکدیگر جنگ کنند :
همان کشتگان را به خسرو نمود
بگفت آنکه هم رزم هرکس که بود.
فردوسی.
کجا باره او کند موی تر
شودخشک هم رزم او را جگر.
فردوسی.

پیشنهاد کاربران

هم رزمانش


رقیب ، حریف ، هم نبرد


کلمات دیگر: