کافر، باور نکردن، اعتقاد نکردن، دروغ پنداشتن
disbelieving
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• unbelieving, incredulous, skeptical, sceptical
جملات نمونه
1. But many disbelieving locals have stayed behind, even as technicians in plastic suits and respirators swarm over the town.
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از محلی ها باور نمی کنند که پشت سر هم مانده اند، حتی به عنوان technicians در لباس های پلاستیکی و ماسک اکسیژن در سرتاسر شهر
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از مردم محلی کافر در پشت این شهر عقب مانده اند، حتی تکنسین هایی که در لباس های پلاستیکی و رسپیراسیون ها هستند
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از مردم محلی کافر در پشت این شهر عقب مانده اند، حتی تکنسین هایی که در لباس های پلاستیکی و رسپیراسیون ها هستند
2. They made each other miserable, locking wills, disbelieving that the other party could long endure a war of emotional attrition.
[ترجمه ترگمان]ویل با ناباوری به هم نگاه کرد و با ناباوری گفت که حزب دیگر تاب تحمل یک جنگ را ندارد
[ترجمه گوگل]آنها یکدیگر را وحشت زده کردند، خواستار اذیت و آزار و اذیت شدند، کافر شدند که طرف دیگر می توانست یک جنگ عاری از احساسات را تحمل کند
[ترجمه گوگل]آنها یکدیگر را وحشت زده کردند، خواستار اذیت و آزار و اذیت شدند، کافر شدند که طرف دیگر می توانست یک جنگ عاری از احساسات را تحمل کند
3. The face itself was disbelieving, the stark pasted brows looped high over his pale eyes.
[ترجمه ترگمان]با ناباوری به خود نگاه کرد
[ترجمه گوگل]چهره خود کافر بود، ستون ها به شدت بر روی چهره های رنگین کمان افتادند
[ترجمه گوگل]چهره خود کافر بود، ستون ها به شدت بر روی چهره های رنگین کمان افتادند
4. In stunned silence, her eyes huge, disbelieving, she stared at him.
[ترجمه ترگمان]در سکوتی که حاکی از ناباوری بود، چشمانش گشاد شد و ناباورانه به او خیره شد
[ترجمه گوگل]در سکوت خیره کننده، چشم او بزرگ، کافر، او را به او خیره شد
[ترجمه گوگل]در سکوت خیره کننده، چشم او بزرگ، کافر، او را به او خیره شد
5. Our guys stand there, disbelieving, with picket signs on their shoulders, like batters looking at called third strikes.
[ترجمه ترگمان]افراد ما آنجا ایستاده بودند، ناباورانه، با نشانه های آشکار روی شانه های خود، مثل batters که به بار سوم حمله می کنند
[ترجمه گوگل]بچه های ما اینجا ایستاده اند، کافر هستند، با نشانه های شلاق بر روی شانه هایشان، مثل خفاش هایی که به دنبال اعتصاب های سوم نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]بچه های ما اینجا ایستاده اند، کافر هستند، با نشانه های شلاق بر روی شانه هایشان، مثل خفاش هایی که به دنبال اعتصاب های سوم نامیده می شوند
6. In bed at last, believing and disbelieving, she turned her face delightedly into the pillows, smothering her certainty of kisses.
[ترجمه ترگمان]در رختخواب، سرانجام، باور کردن و باور نکردن، صورتش را با خوشحالی روی بالش ها گذاشت و مطمئن شد که او را می بوسد
[ترجمه گوگل]در آخر، در باور و کافر شدن، چهره اش را به آرامی به بالش تبدیل می کند، و او را از بوسه ها خسته می کند
[ترجمه گوگل]در آخر، در باور و کافر شدن، چهره اش را به آرامی به بالش تبدیل می کند، و او را از بوسه ها خسته می کند
7. Still disbelieving its reality, I searched for a kitchen knife.
[ترجمه ترگمان]هنوز ناباورانه به دنبال چاقوی آشپزخانه گشتم
[ترجمه گوگل]هنوز هم کافر واقعیت آن، من یک چاقوی آشپزخانه را جستجو کردم
[ترجمه گوگل]هنوز هم کافر واقعیت آن، من یک چاقوی آشپزخانه را جستجو کردم
8. If it had diminished then, disbelieving the evidence and wishing to make sure, the radiologists might have another go.
[ترجمه ترگمان]اگر آن وقت تقلیل یافته بود، مدارک و مدارک را باور نمی کرد و آرزو می کرد که the برود
[ترجمه گوگل]اگر آن را کاهش داد، کافر شواهد و مایل به اطمینان، رادیولوژیست ممکن است دیگری بروید
[ترجمه گوگل]اگر آن را کاهش داد، کافر شواهد و مایل به اطمینان، رادیولوژیست ممکن است دیگری بروید
9. All those touched by this fraud feel betrayed; disbelieving the nightmare they woke to.
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که با این کلاه برداری تحت تاثیر قرار می گرفتند، احساس خیانت می کردند و این کابوسی که آن ها را بیدار کرده بودند، باور نکردنی بود
[ترجمه گوگل]همه کسانی که با این تقلب مواجه می شوند، خیانت می کنند؛ کابوس کابوس آنها را بیدار کرد
[ترجمه گوگل]همه کسانی که با این تقلب مواجه می شوند، خیانت می کنند؛ کابوس کابوس آنها را بیدار کرد
10. Disbelieving his unlikely story, she looked askance at Jack.
[ترجمه ترگمان]با نگاه زیرچشمی به جک نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او بی اعتنایی به داستان غیرمنتظره خود را در جک مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]او بی اعتنایی به داستان غیرمنتظره خود را در جک مشاهده کرد
11. Disbelieving in the necessity of large - scale production in the modern world, he is passionately devoted to excessive secrecy, both in finance and ( in ) method of production.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ضرورت تولید در مقیاس بزرگ در دنیای مدرن، او شدیدا به رازداری زیاد، هم در امور مالی و هم در روش تولید علاقه مند است
[ترجمه گوگل]او با بی اعتنایی به ضرورت تولید در مقیاس بزرگ در دنیای مدرن، به شدت به محرمانه بودن بیش از حد، هم در امور مالی و هم در روش تولید اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]او با بی اعتنایی به ضرورت تولید در مقیاس بزرگ در دنیای مدرن، به شدت به محرمانه بودن بیش از حد، هم در امور مالی و هم در روش تولید اختصاص داده است
12. He raised his black eyebrows in a look so disbelieving that she could only repeat what she'd said.
[ترجمه ترگمان]ابروهای سیاهش را با چنان ناباورانه بالا برد که نمی توانست آنچه را که گفته بود تکرار کند
[ترجمه گوگل]او ابروهای سیاه خود را در یک نگاه بی اعتماد کرد تا بتواند تنها چیزی را که او گفته بود تکرار کند
[ترجمه گوگل]او ابروهای سیاه خود را در یک نگاه بی اعتماد کرد تا بتواند تنها چیزی را که او گفته بود تکرار کند
13. Rather - for years - he had denied himself banality, as if disbelieving in the possibility of such physical transcendence.
[ترجمه ترگمان]در عوض - سال ها بود که خود را انکار کرده بود، گویی امکان چنین تعالی فیزیکی را باور نمی کرد
[ترجمه گوگل]در عوض - برای سالها - او خود را غرق در انکار کرد، به عنوان اگر کافر بودن در امکان چنین تعالی فیزیکی
[ترجمه گوگل]در عوض - برای سالها - او خود را غرق در انکار کرد، به عنوان اگر کافر بودن در امکان چنین تعالی فیزیکی
14. Four weeks later, my novice eyes were as wide and disbelieving as the children's.
[ترجمه ترگمان]چهار هفته بعد، چشمان جدیدم مثل بچه ها گشاد و ناباورانه بودند
[ترجمه گوگل]چهار هفته بعد، چشم های تازه کارم به اندازه کودکان بسیار بزرگ و کافر بود
[ترجمه گوگل]چهار هفته بعد، چشم های تازه کارم به اندازه کودکان بسیار بزرگ و کافر بود
پیشنهاد کاربران
ناباور
کلمات دیگر: