مهمان اصلی (که به افتخارش مهمانی داده می شود)
guest of honor
مهمان اصلی (که به افتخارش مهمانی داده می شود)
انگلیسی به فارسی
مهمان اصلی (که به افتخارش مهمانی داده میشود)
مهمان ویژه (مهمانی که کارت مخصوص دارد)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a person attending an event, such as a dinner, put on in his or her honor.
• (2) تعریف: a distinguished guest, such as a main speaker, brought to such an event by special invitation.
• guest being honored or celebrated at an occasion
مترادف و متضاد
honored guest
Synonyms: honoree, important invitee
جملات نمونه
1. It was a wonderful roast. The guest of honor was pleased with the quality of the insults.
[ترجمه ترگمان]کباب فوق العاده ای بود مهمان افتخاری با کیفیت توهین بسیار خشنود بود
[ترجمه گوگل]یک کباب شگفت انگیز بود مهمان افتخاری با کیفیت توهین ها خوشحال شد
[ترجمه گوگل]یک کباب شگفت انگیز بود مهمان افتخاری با کیفیت توهین ها خوشحال شد
2. Please be seated. This is our traditional seat guest of honor.
[ترجمه ترگمان]لطفا بنشینید این بهترین مهمون افتخاری ماست
[ترجمه گوگل]لطفا نشسته باشید این مهمان سنتی صندلی ما افتخار است
[ترجمه گوگل]لطفا نشسته باشید این مهمان سنتی صندلی ما افتخار است
3. Singh will be the guest of honor on Tuesday at President Obama's first state dinner.
[ترجمه ترگمان]سینگ در روز سه شنبه در اولین شام دولت اوباما میهمان افتخاری خواهد بود
[ترجمه گوگل]سینگ نخست وزیر مهمان افتخاری در شام نخست وزیری اوباما خواهد بود
[ترجمه گوگل]سینگ نخست وزیر مهمان افتخاری در شام نخست وزیری اوباما خواهد بود
4. Let me introduce our guest of honor, Mr. David Morris.
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید مهمان افتخاری خود را به شما معرفی کنم، آقای دیوید موریس
[ترجمه گوگل]بگذارید مهمان ما، آقای دیوید موریس را معرفی کنیم
[ترجمه گوگل]بگذارید مهمان ما، آقای دیوید موریس را معرفی کنیم
5. May I propose a toast to our guest of honor, Mr. Zhang!
[ترجمه ترگمان]اجازه بدید به افتخار مهمان افتخاری ما، آقای زاک
[ترجمه گوگل]می توانم یک تست را به مهمان افتخار ما پیشنهاد کنیم، آقای ژانگ!
[ترجمه گوگل]می توانم یک تست را به مهمان افتخار ما پیشنهاد کنیم، آقای ژانگ!
6. To leave before the guest of honor would be out of the way.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه مهمون افتخاری از اینجا بره بیرون
[ترجمه گوگل]برای رفتن به مهمان افتخار از راه بیرون می آید
[ترجمه گوگل]برای رفتن به مهمان افتخار از راه بیرون می آید
7. Dr. Yoetz was the guest of honor.
[ترجمه ترگمان] دکتر \"Yoetz\" مهمان افتخاری بود
[ترجمه گوگل]دکتر یوتز مهمان افتخار بود
[ترجمه گوگل]دکتر یوتز مهمان افتخار بود
8. A naked girl burst through the crust, and the guest of honor reeled her in on a ribbon leash.
[ترجمه ترگمان]یک دختر لخت از میان پوسته بیرون آمد و میهمانان افتخاری او را دور زدند
[ترجمه گوگل]دختر برهنه از طریق پوسته عبور کرد، و مهمان افتخاری او را در یک دستبند روبان گذاشت
[ترجمه گوگل]دختر برهنه از طریق پوسته عبور کرد، و مهمان افتخاری او را در یک دستبند روبان گذاشت
9. After I deliver a talk on early photography, I am the guest of honor at the usual formal dinner.
[ترجمه ترگمان]بعد از سخنرانی در مورد عکاسی اولیه، من مهمان افتخاری برای شام رسمی معمولی هستم
[ترجمه گوگل]پس از بحث درباره عکاسی زودرس، من مهمان افتخاری در شام معمولی رسمی هستم
[ترجمه گوگل]پس از بحث درباره عکاسی زودرس، من مهمان افتخاری در شام معمولی رسمی هستم
10. She was unpretentiously dressed even though she was the guest of honor.
[ترجمه ترگمان]حتی با وجود اینکه او مهمان افتخاری بود، لباس unpretentiously پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او حتی با وجود اینکه او مهمان افتخار بود، لباسهایش را پرت کرد
[ترجمه گوگل]او حتی با وجود اینکه او مهمان افتخار بود، لباسهایش را پرت کرد
11. May we have the honor of having you as our guest of honor?
[ترجمه ترگمان]میشه افتخار داشته باشیم که تو رو به عنوان مهمان افتخاری خودمون داشته باشیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما افتخار می خواهیم که شما را به عنوان مهمان ما به افتخار می بریم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما افتخار می خواهیم که شما را به عنوان مهمان ما به افتخار می بریم؟
12. Ms. Carrie Jones, allow me to present our guest of honor, Mr. John Brown.
[ترجمه ترگمان]خانم کری جونز به من اجازه بدهید مهمان افتخاری خود را به شما معرفی کنم، آقای جان براون
[ترجمه گوگل]خانم کری جونز، به من اجازه می دهد مهمان ما را، آقای جان براون، ارائه دهیم
[ترجمه گوگل]خانم کری جونز، به من اجازه می دهد مهمان ما را، آقای جان براون، ارائه دهیم
13. Harriman, in the highest of spirits, talked everyone down, especially the guest of honor.
[ترجمه ترگمان]Harriman، در اوج روحیه، همه با هم حرف می زدند، به خصوص مهمان افتخاری
[ترجمه گوگل]Harriman، در بالاترین ارواح، هر کس را به سخن گفت، به خصوص مهمان افتخار
[ترجمه گوگل]Harriman، در بالاترین ارواح، هر کس را به سخن گفت، به خصوص مهمان افتخار
14. The king ordered his satellite to attend to the guest of honor.
[ترجمه ترگمان]پادشاه دستور داد که ماهواره خود را به افتخار مهمان افتخاری ملاقات کند
[ترجمه گوگل]پادشاه به ماهواره خود دستور داد تا به مهمان افتخار برسد
[ترجمه گوگل]پادشاه به ماهواره خود دستور داد تا به مهمان افتخار برسد
کلمات دیگر: