(صاحب یا مدیر هتل) هتلدار، مهمانسرادار، مسافرخانه چی
hotelier
(صاحب یا مدیر هتل) هتلدار، مهمانسرادار، مسافرخانه چی
انگلیسی به فارسی
(صاحب یا مدیر هتل) هتلدار، مهمانسرادار، مسافرخانهچی
هتلدار
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: one who owns or manages a hotel.
• hotel keeper, one who manages or owns a hotel
a hotelier is a person who owns or manages a hotel.
a hotelier is a person who owns or manages a hotel.
جملات نمونه
1. The hotelier family's punning motif-a bull with its horns to the ground-was woven into the vestibule carpet.
[ترجمه ترگمان]موتیف punning خانواده hotelier - یک گاو نر با شاخ های آن به زمین، در فرش دهلیز بافته شده بود
[ترجمه گوگل]موی سرخدار خانواده هتلدار - یک گاو نر با شاخ هایش به زمین - به فرش مجلل بافته شده است
[ترجمه گوگل]موی سرخدار خانواده هتلدار - یک گاو نر با شاخ هایش به زمین - به فرش مجلل بافته شده است
2. He asks a hotelier if he will accept the cheque in payment of a bill for £
[ترجمه ترگمان]او از یک hotelier می پرسد که آیا چک را بابت پرداخت یک صورت حساب به مبلغ پوند قبول خواهد کرد یا خیر
[ترجمه گوگل]او یک هتلدار می پرسد اگر چک را در پرداخت صورتحساب برای پانصد تومان قبول کند
[ترجمه گوگل]او یک هتلدار می پرسد اگر چک را در پرداخت صورتحساب برای پانصد تومان قبول کند
3. These civil actions failed to stop the irrepressible hotelier from operating his illegal ferry system.
[ترجمه ترگمان]این اقدامات مدنی نتوانستند مانع از اجرای مهار نشدنی عملیات قایق رانی او شوند
[ترجمه گوگل]این اقدامات مدنی ناتوان مانده است که هتلداران نامناسب را از کارکردن کشتی کشتی غیرقانونی خود متوقف کند
[ترجمه گوگل]این اقدامات مدنی ناتوان مانده است که هتلداران نامناسب را از کارکردن کشتی کشتی غیرقانونی خود متوقف کند
4. Henry Tippett showed remarkable flair as a hotelier.
[ترجمه ترگمان]هنری Tippett استعداد قابل توجهی را به عنوان یک hotelier نشان داد
[ترجمه گوگل]هنری تایپتت به عنوان یک هتلدار احساس فوق العاده ای می کند
[ترجمه گوگل]هنری تایپتت به عنوان یک هتلدار احساس فوق العاده ای می کند
5. Hotelier Dermot Walsh organised the trip.
[ترجمه ترگمان]Hotelier Dermot والش این سفر را ترتیب داد
[ترجمه گوگل]Hotelier Dermot Walsh این سفر را سازماندهی کرد
[ترجمه گوگل]Hotelier Dermot Walsh این سفر را سازماندهی کرد
6. This is good news for the hotelier who is prepared.
[ترجمه ترگمان]این خبر خوبی برای the است که آماده است
[ترجمه گوگل]این خبر خوب برای هتلدار است که آماده است
[ترجمه گوگل]این خبر خوب برای هتلدار است که آماده است
7. The hotelier doesn't mind if you stay in your room.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که تو توی اتاقت بمونی
[ترجمه گوگل]در صورتی که در اتاق خود باقی بمانید، صاحب هتل نمی فهمد
[ترجمه گوگل]در صورتی که در اتاق خود باقی بمانید، صاحب هتل نمی فهمد
8. The smart hotelier should keep a laser sharp focus on the channels that are driving maximum return on investment.
[ترجمه ترگمان]The هوشمند باید تمرکزی دقیق لیزر بر کانال ها داشته باشند که بیش ترین بازگشت را به سرمایه گذاری دارند
[ترجمه گوگل]هتل ساز هوشمند باید تمرکز لیزر بر کانال هایی که حداکثر بازده سرمایه گذاری را هدایت می کنند را حفظ کند
[ترجمه گوگل]هتل ساز هوشمند باید تمرکز لیزر بر کانال هایی که حداکثر بازده سرمایه گذاری را هدایت می کنند را حفظ کند
9. An enterprising hotelier bought two cookie-cutter businessmen's hotels in Daimyo and then refurbished them as well-priced boutique properties: the Plaza Hotels.
[ترجمه ترگمان]یک hotelier متهور دو هتل تاجر کلوچه فروشی را در daimyo خرید و سپس آن ها را با قیمت \"بوتیک قیمت\" تاسیس کرد: هتل پلازا
[ترجمه گوگل]یک هتل ساز پرغرور دو هتل تجاری تجاری کوکی ها را در Daimyo خریداری کرد و سپس آنها را به عنوان قیمت های بوتیک خویش تغییر داد: هتل های پلازا
[ترجمه گوگل]یک هتل ساز پرغرور دو هتل تجاری تجاری کوکی ها را در Daimyo خریداری کرد و سپس آنها را به عنوان قیمت های بوتیک خویش تغییر داد: هتل های پلازا
10. As a hotelier, I could easily argue the merits from either side, but my final determination would be largely based upon many individual factors affecting each property and each OTA.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک hotelier، من به راحتی می توانم محاسن هر دو طرف را مورد بحث قرار دهم، اما تصمیم نهایی من تا حد زیادی براساس بسیاری از عوامل منفرد موثر بر هر ویژگی و هر یک از OTA بوجود خواهد آمد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک هتل، من می توانستم به راحتی از هر دو طرف شایستگی را بیان کنم، اما تصمیم گیری نهایی من به طور عمده بر اساس بسیاری از عوامل فردی که بر هر ملک و هر OTA تأثیر می گذارد، خواهد بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک هتل، من می توانستم به راحتی از هر دو طرف شایستگی را بیان کنم، اما تصمیم گیری نهایی من به طور عمده بر اساس بسیاری از عوامل فردی که بر هر ملک و هر OTA تأثیر می گذارد، خواهد بود
11. It's important as an independent hotelier, to maximize the ROI on all of your resources.
[ترجمه ترگمان]مهم است که به عنوان یک hotelier مستقل، بازدهی سرمایه را در تمام منابع خود به حداکثر برسانید
[ترجمه گوگل]این به عنوان یک هتل مستقل مهم است، برای به حداکثر رساندن ROI بر روی تمام منابع خود
[ترجمه گوگل]این به عنوان یک هتل مستقل مهم است، برای به حداکثر رساندن ROI بر روی تمام منابع خود
12. Founder Dieter Mueller has been voted for the prestigious award "Hotelier of the Year 2009".
[ترجمه ترگمان]موسس Dieter مولر برای جایزه معتبر \"Hotelier سال ۲۰۰۹\" رای داده است
[ترجمه گوگل]دیتر مولر، موسسه ای که جایزه معتبر 'Hotelier of the Year 2009' را به عهده داشت، رایزنی کرد
[ترجمه گوگل]دیتر مولر، موسسه ای که جایزه معتبر 'Hotelier of the Year 2009' را به عهده داشت، رایزنی کرد
13. How long has Insured been in business as hotelier at this premises?
[ترجمه ترگمان]چند وقته که تو این محدوده تجارت می کنه؟
[ترجمه گوگل]چه مدت بیمه شده به عنوان هتلدار در این محل کار می کند؟
[ترجمه گوگل]چه مدت بیمه شده به عنوان هتلدار در این محل کار می کند؟
14. The chain's other shareholders, including a Chinese hotelier, have agreed to sell their shares.
[ترجمه ترگمان]سهامداران دیگر از جمله یک hotelier چینی موافقت کرده اند تا سهام خود را بفروشند
[ترجمه گوگل]سهامداران دیگر زنجیره ای، از جمله یک هتل چینی چینی، موافقت کرده اند سهام خود را به فروش برسانند
[ترجمه گوگل]سهامداران دیگر زنجیره ای، از جمله یک هتل چینی چینی، موافقت کرده اند سهام خود را به فروش برسانند
پیشنهاد کاربران
hotelier ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: مدیر مهمان خانه
تعریف: فردی که ادارۀ تمامی امور مربوط به مهمان خانه/ هتل را بر عهده داشته باشد|||متـ . مدیر هتل
واژه مصوب: مدیر مهمان خانه
تعریف: فردی که ادارۀ تمامی امور مربوط به مهمان خانه/ هتل را بر عهده داشته باشد|||متـ . مدیر هتل
کلمات دیگر: