خپله بودن، گوشتالویی
chubbiness
خپله بودن، گوشتالویی
انگلیسی به فارسی
خپله بودن، گوشتالویی
چاق بودن
انگلیسی به انگلیسی
• plumpness, fatness, pudginess
جملات نمونه
1. She had entirely lost her girlish chubbiness.
[ترجمه ترگمان]دختر girlish را کام لا از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال کلاهبرداری دخترانه خود را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال کلاهبرداری دخترانه خود را از دست داده بود
2. Initially, I looked great; I lost the chubbiness and was fit.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا من بزرگ به نظر می رسیدم من the را از دست دادم و مناسب شدم
[ترجمه گوگل]در ابتدا، من عالی نگاه کردم؛ من چاقو را از دست دادم و مناسب بود
[ترجمه گوگل]در ابتدا، من عالی نگاه کردم؛ من چاقو را از دست دادم و مناسب بود
3. And as we all know, chubbiness is a strongpoint for a woman.
[ترجمه ترگمان]و همونطور که همه ما می دونیم، یه زن برای یه زن است
[ترجمه گوگل]و همانطور که همه ما می دانیم، چاق بودن یک نقطه قوت برای یک زن است
[ترجمه گوگل]و همانطور که همه ما می دانیم، چاق بودن یک نقطه قوت برای یک زن است
4. The leather with chubbiness, good handle and without fatty feel can be produced with this fatting agent c. . .
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی را می توان با این عامل fatting c تولید کرد
[ترجمه گوگل]چرم با چسبندگی، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل چربی ساز تولید شود
[ترجمه گوگل]چرم با چسبندگی، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل چربی ساز تولید شود
5. His face had already lost its youthful chubbiness, and was becoming somewhat like William's---rough-featured, almost rugged---and it was extraordinarily mobile.
[ترجمه ترگمان]صورتش قبلا chubbiness جوانی اش را از دست داده بود، و در حال تبدیل شدن به حدی مانند ویلیام - - خشن، تقریبا ناهموار بود - - و فوق العاده تلفن همراه بود
[ترجمه گوگل]چهره او تا به حال از بین رفته بود، جوانه زنی خود را، و تبدیل شده بود تا حدودی مانند ویلیام --- خشن برجسته، تقریبا ناهموار --- --- و فوق العاده تلفن همراه بود
[ترجمه گوگل]چهره او تا به حال از بین رفته بود، جوانه زنی خود را، و تبدیل شده بود تا حدودی مانند ویلیام --- خشن برجسته، تقریبا ناهموار --- --- و فوق العاده تلفن همراه بود
6. The leather with chubbiness, good handle and without fatty feel can be produced with this fatting agent conveniently available from garbage grease as raw material.
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل fatting تولید شود که به راحتی از گریس زباله به عنوان مواد خام در دسترس است
[ترجمه گوگل]چرم با چاقو، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل چربی ساز به راحتی از گریس زباله به عنوان مواد خام تولید می شود
[ترجمه گوگل]چرم با چاقو، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل چربی ساز به راحتی از گریس زباله به عنوان مواد خام تولید می شود
7. The leather with chubbiness, good handle and without fatty feel can be produced with this . . .
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این کار تولید شود
[ترجمه گوگل]چرم با چاقو، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این کار تولید شود
[ترجمه گوگل]چرم با چاقو، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این کار تولید شود
8. Good color and luster, Very high gloss, Good flow, Film chubbiness, Good mechanical properties, Perfect anti-yellowing, Good storage stability.
[ترجمه ترگمان]رنگ و درخشش مناسب، برق بسیار بالا، دبی خوب، فیلم chubbiness، خواص مکانیکی خوب، ضد زرد متمایل به زرد، ثبات ذخیره سازی خوب
[ترجمه گوگل]رنگ خوب و خوش تیپ، بسیار براق، جریان خوب، چسبندگی فیلم، خواص مکانیکی خوب، کاملا ضد زرد، ثبات ذخیره سازی خوب است
[ترجمه گوگل]رنگ خوب و خوش تیپ، بسیار براق، جریان خوب، چسبندگی فیلم، خواص مکانیکی خوب، کاملا ضد زرد، ثبات ذخیره سازی خوب است
9. Her form was the perfection of child beauty, without its usual chubbiness and squareness of outline.
[ترجمه ترگمان]زیبایی او کمال زیبایی بود، بی آن که chubbiness و squareness معمولی خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]شکل او کمال زیبایی کودک بود، بدون اینکه چاقو و چشمانداز معمولش را به تصویر بکشد
[ترجمه گوگل]شکل او کمال زیبایی کودک بود، بدون اینکه چاقو و چشمانداز معمولش را به تصویر بکشد
10. Her form was the perfection of childish beauty, without its usual chubbiness and squareness of outline.
[ترجمه ترگمان]زیبایی او کمال زیبایی بود، بی آن که chubbiness و squareness معمولی خود را از یاد ببرد
[ترجمه گوگل]شکل او کمال زیبایی کودکانه بود، بدون اینکه چاقوی معمولی و چهره او از منظره باشد
[ترجمه گوگل]شکل او کمال زیبایی کودکانه بود، بدون اینکه چاقوی معمولی و چهره او از منظره باشد
11. Even the chipmunks will choose to have girlfriends with same color clothes, same chubbiness, same glasses, I need to have a fat, short, dark boyfriend to match my appearance.
[ترجمه ترگمان]حتی the هم دوست دارند دوست داشته باشند با همان لباس های رنگ، همان عینک، همان عینک، من باید یک دوست پسر چاق، کوتاه و کوتاه داشته باشم تا با ظاهر من تطبیق پیدا کند
[ترجمه گوگل]حتی باکتری ها انتخاب کرده اند که دوست دختران با لباس های مشابه داشته باشند، همان چاق بودن، عینک های مشابه، من باید دوست پسر چرب، کوتاه و تاریک را برای مطابقت با ظاهر خود انتخاب کنم
[ترجمه گوگل]حتی باکتری ها انتخاب کرده اند که دوست دختران با لباس های مشابه داشته باشند، همان چاق بودن، عینک های مشابه، من باید دوست پسر چرب، کوتاه و تاریک را برای مطابقت با ظاهر خود انتخاب کنم
12. The main photograph in the public domain shows a cherubic, smiling 11-year-old with a predisposition for his father's chubbiness.
[ترجمه ترگمان]عکس اصلی در حوزه عمومی، a را نشان می دهد که ۱۱ سال سن دارد و زمینه ای برای chubbiness پدرش دارد
[ترجمه گوگل]عکس اصلی در قلمرو عمومی، نشان دهنده یک مرد 11 ساله ای است که در حال سیر شدن است
[ترجمه گوگل]عکس اصلی در قلمرو عمومی، نشان دهنده یک مرد 11 ساله ای است که در حال سیر شدن است
13. Size really does matter: People tend to choose mates of similar race, education level—and chubbiness.
[ترجمه ترگمان]اندازه واقعا مهم است: افراد تمایل به انتخاب جفت گیری مشابه، سطح تحصیلات و chubbiness دارند
[ترجمه گوگل]اندازه واقعا مهم است افراد تمایل دارند که ملاقات نژاد مشابه، سطح تحصیلات و چابکی را انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]اندازه واقعا مهم است افراد تمایل دارند که ملاقات نژاد مشابه، سطح تحصیلات و چابکی را انتخاب کنند
14. Righe shrinkage make the sausage full and round, and appearance chubbiness .
[ترجمه ترگمان]آب شدن آب باعث ایجاد کالباس و گرد و appearance می شود
[ترجمه گوگل]انقباض Righe را سوسیس کامل و دور، و ظاهر chubbiness
[ترجمه گوگل]انقباض Righe را سوسیس کامل و دور، و ظاهر chubbiness
کلمات دیگر: