کلمه جو
صفحه اصلی

interne


رجوع شود به: intern، کارورز، پزشک، یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد

انگلیسی به فارسی

اینترن


رجوع شود به: intern


انگلیسی به انگلیسی

اسم و ( noun, verb, adjective )
• : تعریف: variant of intern

• advanced medical student working as an apprentice in a hospital; one who is involved in a specialized training program which gives hands-on experience

جملات نمونه

1. A interne should never, on any account, break his confidence.
[ترجمه فاطمه] یک تازه کار هرگز ، و به هیچ قیمتی نبایداعتماد به نفس خود را از دست بدهد .
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه نباید اعتماد به نفس داشته باشد و اعتماد به نفس او را به هم بزند
[ترجمه گوگل]هرکسی هرگز نباید به هیچ وجه اعتمادش را از دست بدهد

2. How do you like being an interne?
[ترجمه فاطمه] چطور حاضر میشوی که مثل یک دستیار ( تازه کار ) باشی؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری \"interne\" باشی؟
[ترجمه گوگل]چطور دوست داری یک اینترانت باشی؟

3. With the wide development of information technology and interne, electronic procurement becomes new trend.
[ترجمه ترگمان]با توسعه گسترده فن آوری اطلاعات و interne، تدارک الکترونیک به یک گرایش جدید تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]با توسعه وسیع فناوری اطلاعات و اینترنت، تهیه الکترونیکی روند جدیدی می شود

4. With the fast growth of Interne t, ne t video monitoring is gradually taking place of traditional video monitoring, and has bec o me a leading video monitoring mode.
[ترجمه ترگمان]با رشد سریع of، پایش ویدیو به تدریج جای پایش ویدیویی سنتی را می گیرد و بک را یک حالت کنترل ویدئویی رهبری می کند
[ترجمه گوگل]با رشد سریع اینترنت، نظارت تصویری به تدریج از نظارت تصویری سنتی به دست می آید و منجر به یک نظارت ویدئویی پیشرو است

5. Yes, many, I often surf the Interne late at night.
[ترجمه ترگمان]بله، خیلی زیاد، من اغلب در شب مشغول تفریح و تفریح شبانه هستم
[ترجمه گوگل]بله، بسیاری، من اغلب شبانه در اینترنت گشتم

6. One would say Interne Internet providers could not discriminate against content or applications.
[ترجمه ترگمان]می توان گفت که ارائه دهندگان اینترنت قادر به تشخیص علیه محتوا یا برنامه های کاربردی نیستند
[ترجمه گوگل]می توان گفت اینترنت ارائه دهنده اینترنت نمی تواند تبعیض علیه محتوای یا برنامه های کاربردی

7. The uniting of the Interne and mobile phone is making people's dream of living in a Global Village come true.
[ترجمه ترگمان]متحد کردن تلفن همراه و تلفن همراه رویای مردم برای زندگی در یک دهکده جهانی را درست می کند
[ترجمه گوگل]ادغام اینترن و تلفن همراه باعث می شود مردم رویای زندگی در روستای جهانی به واقعیت پی ببرند

8. In recent years, internet has been an essential element of people's life. The interne brings much convenience for people.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، اینترنت عنصر اساسی زندگی مردم بوده است The برای مردم راحت تر است
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر اینترنت یکی از عناصر ضروری زندگی مردم بوده است اینترنت به ارمغان می آورد بسیار راحتی برای مردم است

9. More and more enterprises conducted through the Interne in an increasingly wide range of areas and increasing the depth extent of commercial activities.
[ترجمه ترگمان]شرکت های بیشتری از طریق the در گستره وسیعی از زمینه ها و افزایش عمق فعالیت های تجاری انجام شدند
[ترجمه گوگل]شرکت های بیشتر و بیشتر از طریق اینترن در طیف گسترده ای از مناطق و افزایش عمق فعالیت های تجاری انجام شده است

10. However an eavesdropper can interne in the legal users' communication without violate the physical principles.
[ترجمه ترگمان]با این حال، استراق سمع کننده می تواند در ارتباط با کاربران قانونی بدون نقض اصول فیزیکی انجام شود
[ترجمه گوگل]با این حال یک بازجو میتواند در ارتباط با کاربران حقوقی بدون اصول فیزیکی نقض کند

11. Recent research shows that the vascular endothecium has played a vital role in regulating the cordis circulation and stabilizing the milieu interne.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اخیر نشان می دهد که endothecium عروقی نقش حیاتی در تنظیم گردش خون و تثبیت محیط milieu ایفا کرده است
[ترجمه گوگل]تحقیقات اخیر نشان می دهد که اندوتیک عروقی نقش مهمی در تنظیم گردش خون و ایجاد ثبات در محیط بین المللی ایفا می کند

12. This movie is a beautiful romance about a girl and a boy who met on the interne.
[ترجمه ترگمان]این فیلم داستان عاشقانه زیبایی در مورد یک دختر و پسری است که در the ملاقات کرده است
[ترجمه گوگل]این فیلم عاشقانه زیبا در مورد یک دختر و یک پسر است که در اینترنت ملاقات کرد

13. Firstly, I should finish my homework the teacher asks. And then, my father will allow me to watch TV and surf the Interne.
[ترجمه ترگمان]معلم می گوید: اول باید تکالیفم را تمام کنم و بعد پدرم به من اجازه خواهد داد که تلویزیون تماشا کنم و در interne گشت بزنم
[ترجمه گوگل]اولا، باید تکالیف خود را که معلم می پرسد، به پایان برساند و پس از آن، پدرم به من اجازه می دهد که تلویزیون را تماشا کنم و در اینترنت بگردم

14. To enhance the sa fe and stable operation of the network, th is paper describes thema jor security threats and protection strategy of Interne.
[ترجمه ترگمان]به منظور افزایش بهره برداری پایدار و پایدار از شبکه، این مقاله به تشریح تهدیدات امنیتی jor و استراتژی حفاظت از interne می پردازد
[ترجمه گوگل]برای بهبود عملکرد و پایدار شبکه، مقاله ای است که تهدیدات امنیتی و استراتژی حفاظت از اینترنت را در بر می گیرد


کلمات دیگر: