شوهردایه، پدرخوانده
foster father
شوهردایه، پدرخوانده
انگلیسی به انگلیسی
• one who takes the place of a biological father in raising a child
جملات نمونه
1. His foster father, who is his uncle, stated that Jimmy may have some learning disabilities.
[ترجمه ترگمان]پدر خوانده اش، که عموی او است، گفت که جیمی ممکن است دارای برخی از ناتوانی های یادگیری باشد
[ترجمه گوگل]پدر فرزندش، که عمویش است، اظهار داشت که ممکن است جیمی ممکن است دارای معلولیت های یادگیری باشد
[ترجمه گوگل]پدر فرزندش، که عمویش است، اظهار داشت که ممکن است جیمی ممکن است دارای معلولیت های یادگیری باشد
2. Although they son living hard, but very happy, foster father of the BIE very carefully.
[ترجمه ترگمان]اگرچه پسرشان سخت زندگی می کند، اما خیلی خوشحال است، پدر of را به دقت پرورش می دهد
[ترجمه گوگل]اگرچه پسران به سختی زندگی می کنند، اما بسیار خوشحال هستند، پدر پدر BIE را با دقت پرورش می دهند
[ترجمه گوگل]اگرچه پسران به سختی زندگی می کنند، اما بسیار خوشحال هستند، پدر پدر BIE را با دقت پرورش می دهند
3. And you were arrested for choking your foster father, morris yates?
[ترجمه ترگمان]و تو برای خفه کردن پدر foster، موریس ییتس، بازداشت شدی؟
[ترجمه گوگل]و شما مریرس یاتس برای خفه کردن پدربزرگ خود دستگیر شدید؟
[ترجمه گوگل]و شما مریرس یاتس برای خفه کردن پدربزرگ خود دستگیر شدید؟
4. They put me with foster father down on pershing avenue.
[ترجمه ترگمان]اونا منو با یتیم خونه تو خیابون \"pershing\" قرار دادن
[ترجمه گوگل]آنها مرا با پدربزرگ فرزند گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها مرا با پدربزرگ فرزند گذاشتند
5. His foster father was Joseph.
[ترجمه ترگمان]پدر خوانده اش ژوزف بود
[ترجمه گوگل]پدر فرزند او یوسف بود
[ترجمه گوگل]پدر فرزند او یوسف بود
6. The hand, of course, belonged to her great-uncle and foster father.
[ترجمه ترگمان]البته دستش متعلق به عموی بزرگ و پدر foster بود
[ترجمه گوگل]البته دست، متعلق به پدربزرگ و پدربزرگش بود
[ترجمه گوگل]البته دست، متعلق به پدربزرگ و پدربزرگش بود
7. Foster father reports that Jimmy is worried about his uncle, foster father, dying.
[ترجمه ترگمان]پدر فاستر گزارش می دهد که جیمی نگران عمویش، پرورش پدر، مرگ است
[ترجمه گوگل]پدر فاستر گزارش می دهد که جیمی در مورد عموی خود نگران است، پدر پدر را در حال مرگ، در حال مرگ است
[ترجمه گوگل]پدر فاستر گزارش می دهد که جیمی در مورد عموی خود نگران است، پدر پدر را در حال مرگ، در حال مرگ است
8. A few days later Edouard received a call from Profitendieu, Bernard's foster father.
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد ادوارد تماسی از Profitendieu، پدر خوانده اش را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]چند روز پس از آن ادوارد از Profitndieu، پدر فرزند برنارد تماس گرفت
[ترجمه گوگل]چند روز پس از آن ادوارد از Profitndieu، پدر فرزند برنارد تماس گرفت
9. New Testament husband of Mary and ( in Christian belief ) the foster father of Jesus.
[ترجمه ترگمان]شوهر عهد جدید مریم و (در دین مسیحیت)پدر خوانده عیسی مسیح است
[ترجمه گوگل]شوهر عهد جدید مری و (در اعتقاد مسیحی) پدر فرزند عیسی
[ترجمه گوگل]شوهر عهد جدید مری و (در اعتقاد مسیحی) پدر فرزند عیسی
کلمات دیگر: