کلمه جو
صفحه اصلی

discoloured

انگلیسی به فارسی

تغییر رنگ داده شده، تغییر رنگ دادن، بی رنگ کردن


انگلیسی به انگلیسی

• faded, stained (also discolored)

جملات نمونه

1. Some of the prints were badly discoloured.
[ترجمه ترگمان]بعضی از اثر انگشت به شدت بی رنگ شده بودند
[ترجمه گوگل]برخی از چاپگرها به شدت تغییر رنگ داده شده اند

2. The carpet had discoloured over the years.
[ترجمه ترگمان]در این سال ها فرش رنگ روی فرش رفته بود
[ترجمه گوگل]فرش در طول سالها تغییر رنگ داده است

3. Water discoloured the carpet.
[ترجمه ترگمان]آب فرش را بی رنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]آب فرش را تغییر داد

4. The coal fire had discoloured the paintwork.
[ترجمه ترگمان]آتش بخاری رنگ از رویش پریده بود
[ترجمه گوگل]آتش زغال سنگ رنگ رنگ را تغییر داد

5. Leaking, discoloured, swollen, rusty or corroded batteries should never be used.
[ترجمه ترگمان]Leaking، کشیده، متورم، زنگ زده یا زنگ زده، هرگز نباید از آن استفاده کرد
[ترجمه گوگل]هرگز نباید از باتری های نشتی، رنگ آمیزی، تورم، زنگ زده و یا خوردگی استفاده شود

6. When buying, avoid cheese that is discoloured under the rind.
[ترجمه ترگمان]هنگام خرید، از پنیر که زیر پوست بی رنگ است دوری کنید
[ترجمه گوگل]هنگام خرید، اجتناب از پنیری که تحت پوست قرار گرفته است

7. I had head wounds and a beautiful black, discoloured eye, which was closed.
[ترجمه ترگمان]من زخم سر داشتم و یک چشم زیبای سیاه و بی رنگ که بسته بود
[ترجمه گوگل]زخم های سر و چشمانی زیبا و سیاه و سفید رنگ که بسته بود

8. Spilt acid discoloured the floor.
[ترجمه ترگمان]اسید spilt کف اتاق را بی رنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]اسید ریختگی کف زمین را تغییر داده است

9. Blood from his head discoloured the blue tiling pattern of the plastic liner around him.
[ترجمه ترگمان]خون از سرش به رنگ آبی و آبی که دورش را گرفته بود بی رنگ شده بود
[ترجمه گوگل]خون از سر او رنگ الگوی چیدمان آبی از پوشش پلاستیکی اطراف او را تغییر داد

10. In Mrs. Hurstwood it discoloured the very hue of her husband's indifferent nature.
[ترجمه ترگمان]خانم Hurstwood، رنگ طبیعت بی تفاوت شوهرش را بی رنگ و بی رنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]در خانم هورستوود، رنگ بسیار از طبیعت بی تفاوت شوهرش تغییر رنگ داده شد

11. Her father's hands were dark and discoloured too, bigger and blacker than hers.
[ترجمه ترگمان]دست های پدرش هم تیره و بی رنگ و تیره تر از مال او بودند
[ترجمه گوگل]دستان پدرش نیز تاریک و تغییر رنگ داده بود، بزرگتر و سیاه تر از آن هاست

12. I had not had my skin discoloured.
[ترجمه ترگمان]پوست من تا حالا بی رنگ نشده بود
[ترجمه گوگل]پوست من تغییر نکرده بود

13. The sky was a tumult of discoloured clouds.
[ترجمه ترگمان]آسمان ابری از ابره ای تیره و بی رنگ به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]آسمان تاریک ابرهای رنگی بود

14. They were terrorized and discoloured by the thought of an approaching death.
[ترجمه ترگمان]از اندیشه مرگی نزدیک به وحشت افتاده و بی رنگ شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با اندیشه نزدیک شدن به مرگ، ترور شدند و تغییر رنگ دادند


کلمات دیگر: