اسب سواری، اسب دار کردن، سوار اسب کردن، اسب دادن به، بالا بردن، برپشت سوار کردن، شلاق زدن، بدوش کشیدن، سواری کردن
horsing
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• (in poker) act of passing small sum of money to another player after winning the pot in a game
جملات نمونه
1. the children were horsing around on the lawn
بچه ها روی چمن جست و خیز می کردند.
کلمات دیگر: