گناهکاری، بزهکاری، مجرمیت، محکومیت
guiltiness
گناهکاری، بزهکاری، مجرمیت، محکومیت
انگلیسی به فارسی
گناه
انگلیسی به انگلیسی
• state of having committed a crime or offense; culpability
جملات نمونه
1. As a kind of right of humanity, guiltiness serves as the agent for humanity to own good .
[ترجمه ترگمان]به عنوان نوعی از حقوق بشر، guiltiness به عنوان عامل انسانی برای منافع خود عمل می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان نوعی حق بشریت، گناه، به عنوان عامل بشر برای خدمت به خدمت می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان نوعی حق بشریت، گناه، به عنوان عامل بشر برای خدمت به خدمت می کند
2. Everybody knows that the fly has guiltiness, but as the other living things, the fly has its own significant and values for living in nature.
[ترجمه ترگمان]همه می دانند که پرواز guiltiness دارد، اما به عنوان دیگر موجودات زنده، مگس ارزش و ارزش های خود را برای زندگی در طبیعت دارد
[ترجمه گوگل]همه می دانند که پرواز دارای گناه است، اما به عنوان چیزهای دیگر زندگی، پرواز دارای اهمیت و ارزش های خود را برای زندگی در طبیعت است
[ترجمه گوگل]همه می دانند که پرواز دارای گناه است، اما به عنوان چیزهای دیگر زندگی، پرواز دارای اهمیت و ارزش های خود را برای زندگی در طبیعت است
3. The feeling of guiltiness is getting lesser is because I see His understanding and forgiveness in me.
[ترجمه ترگمان]حس of به این دلیل است که درک و بخشش او را در من می بینم
[ترجمه گوگل]احساس گناه کمتر است، زیرا من درک و فحش او را در من می بینم
[ترجمه گوگل]احساس گناه کمتر است، زیرا من درک و فحش او را در من می بینم
4. Whether there was any guiltiness on your heading way. . .
[ترجمه ترگمان] آیا هیچ ردی از روش تو وجود داره
[ترجمه گوگل]این که آیا سرنوشت شما بر سر راه شما وجود دارد
[ترجمه گوگل]این که آیا سرنوشت شما بر سر راه شما وجود دارد
5. His guiltiness was determined by the court.
[ترجمه ترگمان]guiltiness توسط دادگاه تعیین شد
[ترجمه گوگل]محکومیت وی توسط دادگاه تعیین شد
[ترجمه گوگل]محکومیت وی توسط دادگاه تعیین شد
6. Her love to Beloved was deep, with some guiltiness, but it was also a malformed love, which made her become to degenerate .
[ترجمه ترگمان]عشق او به Beloved عمیق بود، با برخی guiltiness، اما همچنین یک عشق ناقص بود، که باعث می شد او منحط شود
[ترجمه گوگل]عشق او به معشوق عمیق بود، با بعضی از قاتلان، اما این نیز یک عشق نادرست بود، که او را تبدیل به انحطاط کرد
[ترجمه گوگل]عشق او به معشوق عمیق بود، با بعضی از قاتلان، اما این نیز یک عشق نادرست بود، که او را تبدیل به انحطاط کرد
7. And Abimelech said, What is this thou hast done unto us? one of the people might lightly have lien with thy wife, and thou shouldest have brought guiltiness upon us.
[ترجمه ترگمان]و Abimelech گفت: این چه کاری است که با ما کردی؟ یکی از مردم ممکن است با زن تو آمده باشد و تو هم به ما کلک زدی
[ترجمه گوگل]و ابیملک گفت: «ما این را برای ما انجام دادی؟ یکی از مردم ممکن است به راحتی با همسرتان ازدواج کند و باید بر ما جرمی ببخشید
[ترجمه گوگل]و ابیملک گفت: «ما این را برای ما انجام دادی؟ یکی از مردم ممکن است به راحتی با همسرتان ازدواج کند و باید بر ما جرمی ببخشید
8. Day after day she looked fearfully into the child's expanding nature, ever dreading to detect some dark and wild peculiarity that should correspond with the guiltiness to which she owed her being.
[ترجمه ترگمان]پس از آن روز پس از فرا رسیدن روز، با ترس و لرز به طبیعت بزرگ بچه نگاه کرد، و از آن وحشت داشت که با صدایی که او را مدیون آن بود مطابقت دهد
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری او به تدریج به طبیعت در حال رشد کودک نگاه کرد، هرگز نگران تشخیص برخی از ویژگی های تاریک و وحشی بود که باید با شخصیتی که وی را به او وابسته بود مرتبط باشد
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری او به تدریج به طبیعت در حال رشد کودک نگاه کرد، هرگز نگران تشخیص برخی از ویژگی های تاریک و وحشی بود که باید با شخصیتی که وی را به او وابسته بود مرتبط باشد
9. The cities of refuge provided protection for the one who accidentally killed another, and they helped to prevent blood guiltiness for the shedding of innocent blood (19:.
[ترجمه ترگمان]شهرهای پناه گاه برای کسانی که به طور تصادفی دیگری را کشتند، حمایت کردند و آن ها به جلوگیری از خونریزی خونی برای ریختن خون بی گناه کمک کردند (۱۹)
[ترجمه گوگل]شهرهای پناهگاه برای کسی که به طور تصادفی یکی دیگر را کشته بود، حفاظت می کرد و آنها را برای جلوگیری از خونریزی خون برای رهایی از خون بی گناه (19:
[ترجمه گوگل]شهرهای پناهگاه برای کسی که به طور تصادفی یکی دیگر را کشته بود، حفاظت می کرد و آنها را برای جلوگیری از خونریزی خون برای رهایی از خون بی گناه (19:
10. One of the people might easily have lain with thy wife, and thou wouldest have brought guiltiness upon us.
[ترجمه ترگمان]یکی از مردم ممکن است به آسانی با زنت دراز بکشد و تو هم به ما کلک زدی
[ترجمه گوگل]یکی از افراد ممکن است به راحتی با همسرتان سر و کله بزند، و شما بر ما محکوم کردید
[ترجمه گوگل]یکی از افراد ممکن است به راحتی با همسرتان سر و کله بزند، و شما بر ما محکوم کردید
11. The question complex of Dostoevsky's creation is for the testing of the precondition of humanity which takes freedom, guiltiness, belief as its basic ideas.
[ترجمه ترگمان]مجموعه سوال ایجاد Dostoevsky برای آزمایش of بشریت است که آزادی، guiltiness، اعتقاد را به عنوان ایده های اصلی خود در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]مجموعه سوال از خلقت داستایفسکی برای تست پیش شرط بشریت است که آزادی، گناه، اعتقاد به ایده های اساسی آن را می گیرد
[ترجمه گوگل]مجموعه سوال از خلقت داستایفسکی برای تست پیش شرط بشریت است که آزادی، گناه، اعتقاد به ایده های اساسی آن را می گیرد
کلمات دیگر: