گستاخی، جسارت، اشتیاق، شتاب زدگی، عجله، پیشرسی، پیش افتادگی
forwardness
گستاخی، جسارت، اشتیاق، شتاب زدگی، عجله، پیشرسی، پیش افتادگی
انگلیسی به فارسی
جلو و عقب
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: lack of modesty or humility in dealing with others; presumptuousness.
• (2) تعریف: eagerness or readiness.
• (3) تعریف: state of being forward.
• مشابه: presumption
• مشابه: presumption
• impudence, boldness; readiness; progressive state
جملات نمونه
1. his forwardness was offensive
پررویی او زننده بود.
2. Such forwardness is deplorable.
[ترجمه ترگمان]این forwardness رقت انگیز است
[ترجمه گوگل]چنین پیشگویی ناخوشایند است
[ترجمه گوگل]چنین پیشگویی ناخوشایند است
3. He thereupon privately chide his wife for her forwardness in the matter.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، به طور خصوصی همسرش را به خاطر her در این موضوع سرزنش می کند
[ترجمه گوگل]او همسرش را به صورت خصوصی در مورد این موضوع می بیند
[ترجمه گوگل]او همسرش را به صورت خصوصی در مورد این موضوع می بیند
4. In the intersts of renown the forwardness should lie chiefly in the capacity to handle things.
[ترجمه ترگمان]در اوج شهرت، forwardness باید بیشتر در ظرفیت تحمل اشیا نهفته باشد
[ترجمه گوگل]در بینش های مشهور، حرکت پیشانی باید عمدتا در توانایی انجام کارها باشد
[ترجمه گوگل]در بینش های مشهور، حرکت پیشانی باید عمدتا در توانایی انجام کارها باشد
5. He tried to explain his forwardness in battle.
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد forwardness رو در جنگ توضیح بده
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که در مورد نبرد خود را بیان کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که در مورد نبرد خود را بیان کند
6. I cackle by occasion of the forwardness of others.
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که بعضی وقت ها صدای خنده دیگران را می شنوم
[ترجمه گوگل]من به خاطر فراز و نشیب دیدن دیگران دلم میخواهد
[ترجمه گوگل]من به خاطر فراز و نشیب دیدن دیگران دلم میخواهد
7. The arts are in no kind of forwardness in this matter.
[ترجمه ترگمان]هنر به هیچ وجه در این امر دخالت ندارد
[ترجمه گوگل]این هنرها در این زمینه هیچ نوع پیشینه ای ندارند
[ترجمه گوگل]این هنرها در این زمینه هیچ نوع پیشینه ای ندارند
8. Rather taken aback by such forwardness, I slammed down the phone.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که از این forwardness جا خورده باشم، گوشی را محکم به هم زدم
[ترجمه گوگل]در عوض با چنین پیشرویی، من گوشی را لرزاندم
[ترجمه گوگل]در عوض با چنین پیشرویی، من گوشی را لرزاندم
9. Forgive me for my straight - forwardness that we can not accept your product at present.
[ترجمه ترگمان]مرا ببخشید که محصول شما را در حال حاضر قبول نمی کنیم
[ترجمه گوگل]من را ببخشید که می توانید محصول خود را در حال حاضر قبول نکنید
[ترجمه گوگل]من را ببخشید که می توانید محصول خود را در حال حاضر قبول نکنید
10. Her sharp disappointment was tinged with embarrassment at her own forwardness.
[ترجمه ترگمان]ناامیدی شدید او از شرم و ناراحتی در چهره اش موج می زد
[ترجمه گوگل]ناامیدی تیز خود را با خجالت زدگی در مقابل خود داشت
[ترجمه گوگل]ناامیدی تیز خود را با خجالت زدگی در مقابل خود داشت
کلمات دیگر: