شیرده، مادررضاعی، دایه
foster mother
شیرده، مادررضاعی، دایه
انگلیسی به انگلیسی
• woman who takes the place of a biological mother in raising a child
جملات نمونه
1. B. 's placement with the foster mother ended in November 1990.
[ترجمه ترگمان]آشنایی با مادر رضاعی در نوامبر ۱۹۹۰ به پایان رسید
[ترجمه گوگل]قرار دادن ب در مادر نابینایان در نوامبر 1990 به پایان رسید
[ترجمه گوگل]قرار دادن ب در مادر نابینایان در نوامبر 1990 به پایان رسید
2. June 2000 My foster family found a foster mother for me.
[ترجمه ترگمان]ژوئن ۲۰۰۰ خانواده سرپرستی من یک مادر بزرگ برای من پیدا کردند
[ترجمه گوگل]ژوئن 2000 فرزند خانواده من یک مادرم را برای من یافت
[ترجمه گوگل]ژوئن 2000 فرزند خانواده من یک مادرم را برای من یافت
3. The foster mother was a wonderful, warm person.
[ترجمه ترگمان]مادر پرورشگاه یک آدم فوق العاده و گرم بود
[ترجمه گوگل]مادر پرستار یک شخص شگفت انگیز و گرم بود
[ترجمه گوگل]مادر پرستار یک شخص شگفت انگیز و گرم بود
4. EDMONTON - A 32 - year - old foster mother was charged Saturday with the aggravated assault of a three - year - old boy who suffered life - threatening head trauma while in her care.
[ترجمه ترگمان]EDMONTON - یک مادر ۳۲ ساله، روز شنبه با حمله شدید یک پسر بچه سه ساله که متحمل ضربه روحی شدید شده بود، متهم شد
[ترجمه گوگل]EDMONTON - یک مادر 32 ساله پرستار روز شنبه به اتهام زخمی شدن یک پسر سه ساله که در معرض دلاوری قرار گرفته بود، در معرض خطر قرار گرفت
[ترجمه گوگل]EDMONTON - یک مادر 32 ساله پرستار روز شنبه به اتهام زخمی شدن یک پسر سه ساله که در معرض دلاوری قرار گرفته بود، در معرض خطر قرار گرفت
5. Wait for foster mother to give birth to the clone.
[ترجمه ترگمان]صبر کن که یه مادر یتیم خونه رو بدنیا بیاره
[ترجمه گوگل]صبر کنید تا مادر فاستر به تولد کلون برسد
[ترجمه گوگل]صبر کنید تا مادر فاستر به تولد کلون برسد
6. Tom was a heel for refusing support his foster mother.
[ترجمه ترگمان] تام \"دنبال حمایت از مادرش بود\"
[ترجمه گوگل]تام یک پاشنه برای رد حمایت از مادرش را داشت
[ترجمه گوگل]تام یک پاشنه برای رد حمایت از مادرش را داشت
7. My foster family found a foster mother for me.
[ترجمه ترگمان] خانواده - م یه یتیم خونه پیدا کردن
[ترجمه گوگل]فرزند خانواده من یک مادرم را برای من پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فرزند خانواده من یک مادرم را برای من پیدا کرد
8. Our attitudes are our foster mother who determine our fate.
[ترجمه ترگمان]نگرش های ما، مادری است که سرنوشت ما را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]نگرش ما مادر مادری ما است که سرنوشت ما را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]نگرش ما مادر مادری ما است که سرنوشت ما را تعیین می کند
9. Coordinate the Foster Care Program. Select foster families, train foster mother, place children in foster homes.
[ترجمه ترگمان]از برنامه مراقبت فاستر استفاده کنید خانواده های خوانده را انتخاب کنید، مادران را پرورش دهید، کودکان را در پرورشگاه پرورش دهید
[ترجمه گوگل]برنامه مراقبت فاستر را هماهنگ کنید خانواده های فرزندپروری را انتخاب کنید، والدین را تربیت کنید و فرزندان را در خانه های نگهداری کنید
[ترجمه گوگل]برنامه مراقبت فاستر را هماهنگ کنید خانواده های فرزندپروری را انتخاب کنید، والدین را تربیت کنید و فرزندان را در خانه های نگهداری کنید
10. The blastocyst is then surgically introduced into the uterus of a foster mother.
[ترجمه ترگمان]سپس بلاستوسیت با جراحی وارد رحم مادر خوانده می شوند
[ترجمه گوگل]سپس بلاستوسیست به صورت جراحی وارد رحم مادر پرستار می شود
[ترجمه گوگل]سپس بلاستوسیست به صورت جراحی وارد رحم مادر پرستار می شود
پیشنهاد کاربران
مادر خوانده
نامادری
کلمات دیگر: