کلمه جو
صفحه اصلی

trading


بازرگانی، سوداگری، کسب

انگلیسی به فارسی

تجارت، معامله کردن، مبادله کردن، تجارت کردن با، داد و ستد کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or activity of exchanging items or buying or selling goods.

(2) تعریف: the act or activity of buying or selling stocks.

• trade, commerce

جملات نمونه

1. trading in stocks has been suspended
خرید و فروش سهام معلق شده است.

2. margin trading
معامله در حد قیمت (در خرید و فروش سهام)

3. he has been trading in carpets for years
سال ها است که تجارت فرش می کند.

4. the policy of trading land for peace
سیاست دادن سرزمین در برابر صلح

5. the reciprocity of trading rights between the two nations
دوسویگی حقوق بازرگانی میان دو کشور

6. this law prohibits french companies from trading with the enemy
این قانون شرکت های فرانسوی را از داد و ستد با دشمن منع می کند.

7. People are always trading on his generosity.
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه با سخاوت او تجارت می کنند
[ترجمه گوگل]مردم همیشه بر روی سخاوت خود به تجارت می پردازند

8. Mini-car owners are trading up to "real" cars.
[ترجمه ترگمان]صاحبان خودرو در حال خرید خودروهای \"واقعی\" هستند
[ترجمه گوگل]صاحبان مینی ماشین ها به فروش خودروهای واقعی می پردازند

9. In heavy trading, the 100-share index closed down 38 points.
[ترجمه ترگمان]در معاملات سنگین، شاخص سهام ۱۰۰ نفری ۳۸ نقطه بسته شد
[ترجمه گوگل]در معاملات سنگین، شاخص 100 سهم 38 امتیاز کاهش یافت

10. Most foreign trading companies in West Africa deals in rubber, cocoa and vegetable oil.
[ترجمه ترگمان]اغلب شرکت های تجاری خارجی در غرب آفریقا در معاملات لاستیک، کاکائو و روغن نباتی سر و کار دارند
[ترجمه گوگل]اکثر شرکت های تجاری خارجی در غرب آفریقا در لاستیک، کاکائو و روغن های گیاهی فعالیت می کنند

11. At the close of trading, he had lost thousands of pounds on the stock market.
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی تجارت، او هزاران پوند در بازار سهام از دست داده بود
[ترجمه گوگل]در پایان معاملات، او هزاران پوند در بازار سهام را از دست داد

12. He has been trading in antique furniture for 25 years.
[ترجمه ترگمان]او ۲۵ سال است که با اثاثیه قدیمی معامله می کند
[ترجمه گوگل]او در 25 سالگی با مبلمان عتیقه فروشی شده است

13. If this round of talks fails, the world's trading environment is likely to become increasingly hostile.
[ترجمه ترگمان]اگر این دور گفتگوها شکست بخورد، محیط تجاری جهان به طور فزاینده ای خصمانه خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر این دور مذاکرات ناکام بماند، محیط تجارت جهانی احتمالا به طور فزاینده خصمانه خواهد بود

14. That same year, France concluded a trading agreement with Spain.
[ترجمه ترگمان]در همان سال، فرانسه قراردادی تجاری با اسپانیا منعقد کرد
[ترجمه گوگل]در همان سال، فرانسه با اسپانیا قرارداد تجارت را امضا کرد

15. Share prices were marked up as soon as trading started.
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام به محض شروع تجارت مشخص شد
[ترجمه گوگل]به محض شروع تجارت، قیمت سهام مشخص شد

16. The company has now ceased trading.
[ترجمه ترگمان]شرکت حالا دیگر تجارت را متوقف کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت اکنون تجارت را متوقف کرده است

پیشنهاد کاربران

کسب کردن

معامله ( خرید و فروش سهام )

ترید ، ترید کردن ، معامله کردن

تجارت

معامله کردن

این کلمه اسم هستش بصورت فعلی معنی نکنید دوستان

معنی های پرکاربرد=
مبادله ، معامله ، خرید و فروش ، تجارت


کلمات دیگر: