کلمه جو
صفحه اصلی

cash cow


(خودمانی - بازرگانی) سرمایه گذاری یا شعبه ی فرعی شرکت که با سود فراوان آن شعبه های کم سود تر را تقویت می کنند و یا دست به سرمایه گذاری نوینی می زنند، (مجازی) گاو شیرده

انگلیسی به فارسی

(عامیانه - بازرگانی) سرمایه‌گذاری یا شعبه‌ی فرعی شرکت که با سود فراوان آن شعبه‌های کم‌سود‌تر را تقویت می‌کنند و یا دست به سرمایه‌گذاری نوینی می‌زنند، (مجازی) گاو شیرده


گاو پول نقد


انگلیسی به انگلیسی

• profitable enterprise, business that earns a lot of money

مترادف و متضاد

dependable source of steady income


Synonyms: angel, backer, golden goose, grubstaker, meal ticket, moneymaker, money-spinner, patron, source of steady profit, staker


جملات نمونه

1. But the biggest cash cow is lower - undergraduate education.
[ترجمه ترگمان]اما بزرگ ترین گاو پول نقد، آموزش لیسانس است
[ترجمه گوگل]اما بزرگترین گاو پولدار کمتر است - تحصیلات تکمیلی

2. This product has always been a cash cow for our company.
[ترجمه فریــــــماه رفیعی] این محصول همیشه یک منبع سودآور برای شرکت ما بوده است
[ترجمه سهند رضاخانی] این محصول همیشه یک گاو شیرده برای شرکت ما بوده است
[ترجمه ترگمان]این محصول همیشه یک گاو صندوق برای شرکت ما بوده است
[ترجمه گوگل]این محصول همیشه یک گاو پولدار برای شرکت ما بوده است

3. Action films are still this cinema's cash cow.
[ترجمه ترگمان]فیلم های اکشن هنوز هم این پول رایج سینما هستند
[ترجمه گوگل]فیلم های اکشن هنوز این گاو پول نقد سینما هستند

4. This puts a cash cow at risk.
[ترجمه ترگمان]این یک گاو صندوق را در معرض خطر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این یک گاو پولدار را در معرض خطر قرار می دهد

5. She is the cash cow in the family.
[ترجمه ترگمان] اون یه گاو پول توی خانواده - ه
[ترجمه گوگل]او گاو پولدار در خانواده است

6. His latest invention turned out to be a cash cow.
[ترجمه ترگمان]آخرین اختراع اون تبدیل به یه گاو پول شده
[ترجمه گوگل]آخرین اختراع او یک گاو پولدار بود

7. Mr. Wilson turned out to be the cash cow we needed to start out repertoire company.
[ترجمه ترگمان]آقای \"ویلسون\" تبدیل به یه گاو نقدی شده بود که ما نیاز داشتیم که شرکت رو از لیست خارج کنیم
[ترجمه گوگل]آقای ویلسون تبدیل به گاو پول نقدی شد که ما برای شروع شرکت مجتمع لازم بودیم

8. The $billion video rental industry is the biggest cash cow ever developed in entertainment.
[ترجمه ترگمان]صنعت اجاره \"میلیارد دلاری\" بزرگ ترین گاو پولی است که تا به حال در زمینه سرگرمی ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]صنعت اجاره فیلم های میلیارد دلاری بزرگترین گاو پولدار است که تا به حال در سرگرمی توسعه یافته است

9. The new movie theater that they just opened by campus is a cash cow.
[ترجمه ترگمان]سینمای جدید سینما که توسط محوطه دانشگاه افتتاح شد یک گاو است
[ترجمه گوگل]سینمای جدید که آنها فقط توسط دانشگاه باز کردند، یک گاو پولدار است

10. But ABI Research expects mobile TV will be someday cash cow globally as well.
[ترجمه ترگمان]اما تحقیقات ABI انتظار دارند که تلویزیون همراه هم روزی گاو پول نقد شود
[ترجمه گوگل]اما تحقیقات ABI انتظار دارد که تلویزیون تلفن همراه روزی گاو پول نقد نیز در سطح جهانی باشد

11. You'll be rich soon, because that kind of business is a real cash cow.
[ترجمه ترگمان]به زودی ثروتمند می شوید، چون این نوع تجارت یک گاو واقعی است
[ترجمه گوگل]به زودی ثروتمند خواهید شد، زیرا این نوع کسب و کار یک گاو پولدار واقعی است

12. With the market for low-calorie sweeteners nearing $1 billion a year in the US alone, thaumatin is likely to become a cash cow.
[ترجمه ترگمان]With که بازار برای calorie کم کالری که به تنهایی به ۱ میلیارد دلار در سال نزدیک می شود، به احتمال زیاد به یک گاو تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]با این که بازار تنها برای یک شیرین کننده کم کالری نزدیک به یک میلیارد دلار در سال تنها در ایالات متحده است، تاماتین احتمالا تبدیل به یک گاو پولدار خواهد شد

13. However, several factors warrant investors another look at this potential cash cow.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چندین عامل به سرمایه گذاران اجازه می دهند که نگاهی دیگر به این گاو نقدی بالقوه بیندازند
[ترجمه گوگل]با این حال، عوامل متعددی سرمایه گذاران را مجاز به نگاه دیگری به گاو بالقوه بالقوه می کند

14. But they say valuations look cheap and'slowly but surely Hutch is becoming a cash cow.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها می گویند که valuations ارزان و آهسته به نظر می رسند، اما مطمئنا Hutch تبدیل به گاو پول نقد می شود
[ترجمه گوگل]اما آنها می گویند ارزیابی ها ارزان و ارزان هستند، اما مطمئنا Hutch در حال تبدیل شدن به یک گاو پولدار است

پیشنهاد کاربران

سود ده

منبع سودآور

گاو شیر ده
( اصطلاح بازاریابی )

a business, investment, or product that provides a steady income or profit.
کار بسیار پر منفعت
پول ساز
Hong Kong Telecom has been a cash cow, thanks to a huge number of international calls.


گاو شیرده

کار پربازده


کلمات دیگر: