کلمه جو
صفحه اصلی

solicitude


معنی : نگرانی، اشتیاق، اندیشه، دقت زیاد
معانی دیگر : دلواپسی، اضطراب، پروا

انگلیسی به فارسی

نگرانی، پروا، اندیشه، اشتیاق، دقت زیاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition or quality of being anxiously concerned or attentive, sometimes excessively so.
مترادف: anxiety, care, concern, worry
متضاد: unconcern, unmindfulness

• worry, anxiety, uneasiness; care, concern
solicitude is anxious concern for someone; a formal word.

مترادف و متضاد

نگرانی (اسم)
pother, anxiety, worry, solicitude, stew, pine, umbrage

اشتیاق (اسم)
thirst, longing, appetence, appetency, enthusiasm, anxiety, heat, solicitude, appetite, hunger, hankering, avidity

اندیشه (اسم)
deliberation, opinion, reflection, thought, anxiety, worry, idea, solicitude, notion, device, meditation, plan, reflexion, mentality

دقت زیاد (اسم)
rigor, solicitude, rigour, particularity, scrupulosity

worry, anxiety


Synonyms: attention, attentiveness, care, compunction, concern, concernment, considerateness, consideration, disquiet, disquietude, heed, presentiment, qualm, regard, scruple, tender loving care, TLC, unease, uneasiness, watchfulness


Antonyms: calm, contentedness, ease, peacefulness


جملات نمونه

1. The solicitude shown him by his neighbours after robbery touched him deeply.
[ترجمه ترگمان]بعد از دزدی، دلواپسی همسایه ها او را به او نشان داد
[ترجمه گوگل]مشروعیت او توسط همسایگان او نشان داده شده است پس از سرقت او را عمیقا لمس کرد

2. I was touched by his solicitude for the boy.
[ترجمه ترگمان]من از نگرانی او برای پسرک متاثر شدم
[ترجمه گوگل]من با توجه به علاقه او به این پسر لمس شدم

3. She was grateful to him for his solicitude.
[ترجمه ترگمان]به خاطر نگرانی او از او سپاس گزار بود
[ترجمه گوگل]او از جانب او سپاسگزار بود

4. He is full of tender solicitude towards my sister.
[ترجمه ترگمان]او سرشار از نگرانی و علاقه به خواهر من است
[ترجمه گوگل]او پر از مشورت مناقصه نسبت به خواهر من است

5. He found her solicitude touching but Modigliani dismissed her, calling her a milksop.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که نگرانی او را از دست می دهد، اما Modigliani او را مرخص می کرد و او را جوان milksop می نامید
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که دغدغه اش دچار لمس است اما مودیلیانی او را رد کرد و او را به عنوان یک دختر جوان انتخاب کرد

6. She was grateful to him for his solicitude and the tale came slowly out.
[ترجمه ترگمان]به خاطر نگرانی او از او سپاسگزار بود و این داستان به تدریج خاموش شد
[ترجمه گوگل]او به خاطر مشورت او سپاسگزار بود و داستان به آرامی بیرون آمد

7. He smiled again, that smile of solicitude and pain, and turned his eyes away.
[ترجمه ترگمان]دوباره لبخند زد، لبخندی حاکی از دلواپسی و درد کشید و چشمانش را برگرداند
[ترجمه گوگل]او دوباره لبخند زد، لبخند زدگی و درد و چشم ها را دور کرد

8. Solicitude for the future of a race like this is not in order.
[ترجمه ترگمان]solicitude برای آینده رقابتی مثل این به ترتیب نیست
[ترجمه گوگل]خوشبختی برای آینده یک مسابقه مثل این نیست

9. This show humanistic solicitude to educatee, worth to learn.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که توجه انسان گرایانه به educatee ارزش یاد گرفتن را دارد
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که انسانیت به آموزش، ارزش یادگیری است

10. Your solicitude was a great consolation to me.
[ترجمه ترگمان]نگرانی شما برای من مایه تسلای خاطر بود
[ترجمه گوگل]مشورت شما برای من دلسوزانه بود

11. Wrist sphygmomanometer shows consideration everywhere and solicitude everywhen.
[ترجمه ترگمان]Wrist sphygmomanometer در همه جا توجه و توجه را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]اسپوفومومومتر مچ دست هر زمان و هر جا مورد توجه قرار می گیرد

12. Marx's communication theory and more becomes one shown solicitude for by people showing learning.
[ترجمه ترگمان]نظریه ارتباطات مارکس و بیشتر به یک نگرانی نشان داده شده برای افرادی تبدیل می شود که یادگیری را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]تئوری ارتباطات مارکس و بیشتر، یکی از مواردی است که توسط افرادی که در حال یادگیری هستند، نشان داده می شود

13. Her mother and sisters were spared much solicitude on her account.
[ترجمه ترگمان]مادر و خواهرانش در مورد او خیلی نگران بودند
[ترجمه گوگل]مادر و خواهرانش در مورد حساب او بسیار نگران بودند

14. A solicitude for you. Precisely because " on you depends tomorrow ".
[ترجمه ترگمان]یک دلواپسی برای تو دقیقا به این خاطر که \"بستگی به فردا دارد\"
[ترجمه گوگل]یک مشاوره برای شما دقیقا به این دلیل که 'به فردا بستگی دارد'

15. Italy was the object of a third's solicitude.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، ایتالیا برای یک سوم نگرانی بود
[ترجمه گوگل]ایتالیا هدف از مشورت سوم بود

پیشنهاد کاربران

نگرانی و اهمیت دادن


کلمات دیگر: