کلمه جو
صفحه اصلی

assault


معنی : حمله، تجاوز، یورش، حمله به مقدسات، اظهار عشق، تجاوز یا حمله کردن
معانی دیگر : (جسمی یا لفظی) حمله کردن، برتاختن، تازیدن، حمله ی شدید و ناگهانی، تازش، هجوم، تهاجم، زنای به عنف، تجاوز جنسی، (حقوق) تهدید به ضرب و شتم، ضرب، ضربه، جریحه دار سازی، جریحه دار کردن، حمله بمقدسات

انگلیسی به فارسی

یورش، حمله، تجاوز، حمله به مقدسات، اظهار عشق، تجاوز یا حمله کردن


حمله، تجاوز، یورش، حمله به مقدسات، اظهار عشق، تجاوز یا حمله کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a violent physical or verbal attack.
مترادف: attack
مشابه: aggression, bastinado, battering, beating, holdup, mugging, offensive, onslaught, storm, violence

- His injuries from the assault in the park were very serious.
[ترجمه ترگمان] جراحات ناشی از حمله در پارک بسیار جدی بود
[ترجمه گوگل] جراحات او از حمله به پارک بسیار جدی بود
- The candidate made an assault on his opponent's character.
[ترجمه ترگمان] این کاندیدا به شخصیت حریف حمله کرد
[ترجمه گوگل] کاندیدایی به شخصیت حریفش حمله کرد

(2) تعریف: an attack staged by armed forces, usu. resulting in close combat with the opposing forces.
مترادف: attack, offensive, strike
مشابه: aggression, blitz, bombardment, charge, coup de main, foray, incursion, invasion, offense, onset, onslaught, raid, sally, siege, sortie, storming, thrust

- They staged their assault on the bridge in the early morning hours.
[ترجمه ترگمان] آن ها در ساعات اولیه صبح یورش خود را روی پل اجر می کردند
[ترجمه گوگل] آنها صبح زود به پل حمله کردند
- The assault resulted in major casualties for both sides.
[ترجمه ترگمان] این حمله منجر به تلفات عمده هر دو طرف شد
[ترجمه گوگل] این حمله موجب تلفات عمده برای هر دو طرف شد

(3) تعریف: in law, an attempt or threat to hurt another person.
مشابه: abuse, attack, battery, threat, violence

- She was jailed for assault with a weapon.
[ترجمه حسین] او برای حمله با یک سلاح زندانی شد
[ترجمه ترگمان] او به خاطر حمله به سلاح به زندان افتاد
[ترجمه گوگل] او برای حمله به یک سلاح زندانی شد

(4) تعریف: rape.
مترادف: attack, rape, violation
مشابه: abuse

- He was accused of the assault on the teenager.
[ترجمه k lover] او متهم به تجاوز به نوجوان شد.
[ترجمه ترگمان] او متهم به حمله به این نوجوان بود
[ترجمه گوگل] او به حمله به نوجوان متهم شد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: assaults, assaulting, assaulted
مشتقات: assaulter (n.)
• : تعریف: to stage an assault on; attack.
مترادف: attack
مشابه: affront, assail, batter, beat up, beset, besiege, blitz, charge, descend upon, gang up on, harass, invade, jump, molest, mug, pitch into, raid, rape, ravish, rip into, rush, storm, strike, violate

- The army assaulted the fort.
[ترجمه ترگمان] ارتش به دژ حمله کرده
[ترجمه گوگل] ارتش به قلعه حمله کرد

• attack, onslaught
attack, storm, fall upon; rape
an assault by an army is a strong attack made against an enemy.
an assault on a person is a physical attack.
to assault someone means to attack them physically.
an assault on someone's beliefs is a strong criticism of them.

مترادف و متضاد

حمله (اسم)
fit, offense, rush, access, onset, attack, assault, offensive, onslaught, charge, onrush, spell, epilepsy, inroad, hysteria, foray, sally

تجاوز (اسم)
violation, offense, attack, assault, belligerence, infringement, encroachment, transgression, belligerency, overrun

یورش (اسم)
offense, rush, attack, assault, offensive, onslaught, onrush, raid, pash, pounce, sally, sortie

حمله به مقدسات (اسم)
assault

اظهار عشق (اسم)
assault, court, courtship

تجاوز یا حمله کردن (فعل)
assault

Synonyms: advance, aggression, charge, incursion, invasion, offensive, onset, onslaught, rape, storm, storming, strike, violation


Synonyms: abuse, advance, assail, bash, beset, blast, blitz, bushwhack, charge, come down on, go for, haul off on, invade, jump, jump down one’s throat, jump on one’s case, lay into, let have it, light into, rape, ruin, set upon, shoot down, slam, slap around, storm, strike, trash, violate, work over, zap


جملات نمونه

She was (sexually) assaulted by two men.

آن زن توسط دو مرد مورد تجاوز (جنسی) قرار گرفت.


1. assault and battery
حمله و ضرب و جرح

2. assault aircraft
هواپیمای هجومی

3. assault boat
قایق تازشگر

4. assault force
نیروی هجومی

5. assault rifle
تفنگ جنگی (در مقابل شکاری)

6. assault with a deadly weapon
حمله با سلاح مهلک

7. assault with intent to murder
حمله به قصد قتل

8. aggravated assault
ضرب و جرح شدید

9. their assault was crushed
تازش آنان در هم شکسته شد.

10. amphibious assault ship
ناو هجومی آب خاکی

11. an all-out assault on racism
هجوم همه جانبه علیه نژادپرستی

12. the enemy opened the assault on the wago front
دشمن هجوم را از جبهه ی واگو آغاز کرد.

13. wave after wave of enemy assault troops
موج های متوالی تکاوران دشمن

14. Military leaders are not expecting a frontal assault by the rebels.
[ترجمه ترگمان]رهبران نظامی انتظار حمله از سوی شورشیان را ندارند
[ترجمه گوگل]رهبران نظامی انتظار ندارند حمله شورشیان توسط شورشیان صورت گیرد

15. The roar of city traffic is a steady assault on one's nerves.
[ترجمه ترگمان]غرش ترافیک شهر یک حمله یکنواخت است
[ترجمه گوگل]سر و صدا ترافیک شهر یک حمله مداوم به اعصاب یکی است

16. The troops rallied for a final assault.
[ترجمه ترگمان]سربازان برای حمله نهایی دست به تظاهرات زدند
[ترجمه گوگل]سربازان برای تجاوز نهایی به هم پیوستند

17. He was acquitted on charges of assault with a deadly weapon.
[ترجمه ترگمان]اون از اتهام حمله با سلاح مرگبار تبرئه شد
[ترجمه گوگل]او به اتهام حمله به یک سلاح مرگبار محکوم شد

18. Brady was on trial for assault.
[ترجمه ترگمان]بردی \"داشت محاکمه می شد\"
[ترجمه گوگل]برادی برای محاکمه محکوم شد

19. The assault was so unexpected that he was briefly stunned into submission.
[ترجمه ترگمان]حمله چنان ناگهانی بود که به طور خلاصه مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه گوگل]حمله چنین غیر منتظره بود که به طور خلاصه به تحریم خیره شد

20. He was charged with sexual assault.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به تجاوز جنسی شد
[ترجمه گوگل]او متهم به تجاوز جنسی شد

21. The army renewed its assault on the capital.
[ترجمه ترگمان]ارتش حمله خود را به پایتخت تمدید کرد
[ترجمه گوگل]ارتش حمله خود را به پایتخت ادامه داد

22. Cash Junior made a full-frontal assault/attack on Hollywood's 'moral delinquency'.
[ترجمه ترگمان]\"نقد نوجوانان\" حمله \/ حمله همه جانبه ای را به بزهکاری اخلاقی هالیوود انجام داد
[ترجمه گوگل]پول نقد یک حمله / حمله به تحرکات اخلاقی هالیوود را انجام داد

23. Both men were charged with assault.
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد متهم به حمله شدند
[ترجمه گوگل]هر دو مرد به اتهام تجاوز به دار آویخته شدند

Two students assaulted him in the hallway.

دو دانشجو در راهرو به او حمله کردند.


The enemy opened the assault on the Wago front.

دشمن هجوم را از جبهه‌ی واگو آغاز کرد.


Their assault was crushed.

تازش/حمله‌ی آنان در هم شکسته شد.


an all-out assault on racism

هجوم همه‌جانبه علیه نژادپرستی


اصطلاحات

assault aircraft

هواپیمای هجومی


assault boat

قایق تازشگر


assault force

نیروی هجومی


assault rifle

تفنگ جنگی (در مقابل شکاری)


assault with a deadly weapon

حمله با سلاح مهلک


assault with intent to murder

حمله به قصد قتل


پیشنهاد کاربران

ضرب و شتم

ضارب

علاوه بر ضرب و شتم معنی تعدی هم میده
indecent assaults on weman

Assault :
۱. هجومی - جنگی ( adj )
۲. هجوم - حمله ( n )
۳. حمله کردن - هجوم بردن ( n )
۴. تجاوز n و تجاوز کردن ( هر تجاوزی )
۵. با تفنگ اگه بیاد میشه تفنگ های رگبار مثل ak47 و b43 ( سلاطین کانتر میدونن )
۹۵ درصد استفادش همون حمله کردنه ( بیشتر حمله ای که شامل چک و لقه و توسری و پس گردنی و گیس و گیس کشی و کف گرگی و آپرکات زدن زیر پوز و ضربه تو گیجگاه یا آب گاه و زانو زدن تو شکم و چک افسری و جفتک انداختن و لگد الاغی باشه. 😂مثلا بری تو خیابون با نهایت قدرت با لقه بکشی زیر باسن یه بنده خدا. این کار شما assault بود. اینجور وحشی بازیارو با assault میارن. 😆خلاصه هجوم کشوری هم میشه ولی عموما برا دعوای تن به تن میگن )
هنوز به بامزگی من هنوز ایمان نیاوردید ای کافران؟😁

معنی تجاوز ( ب عنف ) هم میده
sexually assault=تجاوز جنسی


attack

to kill/attack someone in a violent way


کلمات دیگر: