کلمه جو
صفحه اصلی

go away

انگلیسی به فارسی

سفر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• remove oneself, leave, depart
get out of here!, get lost!

مترادف و متضاد

Depart or leave a place


Travel somewhere (especially on holiday or vacation)


Become invisible (vanish or disappear)


جملات نمونه

1. Diseases come on horseback, but go away on foot.
[ترجمه محسن اسماعیلی] بیماری ها به سرعت می آیند و به آهستگی می روند
[ترجمه ترگمان]بیماری ها با اسب می ایند، اما پیاده می روند
[ترجمه گوگل]بیماری ها بر روی اسب سواری می آیند، اما پای پیاده روی می روند

2. Agues come on horseback but go away on foot.
[ترجمه ترگمان]agues سوار اسب می شوند، اما پیاده می روند
[ترجمه گوگل]دندان ها بر روی اسب می آیند، اما پا می گذارند

3. Misforunes come on horseback and go away on foot.
[ترجمه ترگمان]Misforunes سوار اسب می شوند و پیاده می روند
[ترجمه گوگل]Misforunes بر روی اسب سواری می آیند و پا را می گذارند

4. Mischiefs come by the pound and go away by the ounce.
[ترجمه ترگمان]mischiefs بیا اینجا و با یک اونس از اینجا دور شو
[ترجمه گوگل]آسیب های ناشی از پوند و از بین بردن اونس

5. Go away and leave me alone!
[ترجمه Pniz] برو و مرا تنها بگذار
[ترجمه ترگمان]برو و مرا تنها بگذار!
[ترجمه گوگل]برو و من را ترک کن

6. I think we need to go away and think about this.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم باید بریم و راجع بهش فکر کنیم
[ترجمه گوگل]فکر می کنم ما باید برود و فکر کنیم

7. You have heard the proposal; now go away and think it over.
[ترجمه ترگمان]شما این پیشنهاد را شنیده اید، حالا بروید و به آن فکر کنید
[ترجمه گوگل]شما این پیشنهاد را شنیدید حالا برو و فکر کن

8. The kid plucked at my clothes and wouldn't go away.
[ترجمه ترگمان]بچه لباس هایم را برداشت و بیرون نرفت
[ترجمه گوگل]بچه بچه ها را در لباس من گرفت و نمی رفت

9. if you go away, i'll be blue. i'll miyou when you leave.
[ترجمه ترگمان]اگه از اینجا بری، من آبی میشم وقتی از اینجا میری بیرون میرم
[ترجمه گوگل]اگر برود، آبی خواهم شد وقتی تو ترک می کنی

10. I'm tired of your constant complaints; go away and leave me in peace!
[ترجمه ترگمان]من از شکایت های مداوم شما خسته شده ام، از اینجا برو و مرا در آرامش رها کن!
[ترجمه گوگل]من از شکایت های مداوم خسته ام برو برو و مرا در آرامش بگذار

11. The stock-market scandal is refusing to go away, mainly because there's still no consensus over how it should be dealt with.
[ترجمه ترگمان]رسوایی بازار سهام از رفتن به خارج امتناع می کند، عمدتا به این دلیل که هنوز هیچ اجماع بر سر این که چگونه باید با آن برخورد شود وجود ندارد
[ترجمه گوگل]رسوایی بازار سهام امتناع از رفتن است، عمدتا به این دلیل که هنوز هم هیچ توافقی در مورد چگونگی برخورد با آن وجود ندارد

12. To her annoyance the stranger did not go away.
[ترجمه ترگمان]غریبه از او دور نشد
[ترجمه گوگل]غریبه به غم و اندوه او غرق نشد

13. We've decided not to go away after all.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که دیگه از اینجا دور نشیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که بعد از همه چیز برنگردیم

14. Go away, I don't want to infect you with my cold.
[ترجمه ترگمان]از اینجا برو، من نمی خواهم سرما تو را آلوده کنم
[ترجمه گوگل]برو، من نمیخواهم با سرماخوردگی شما را آلوده کنم

15. What is to become of me if you go away?
[ترجمه ترگمان]اگر از اینجا بروی چه بر سر من می آید؟
[ترجمه گوگل]اگر از دور بروید چه می شود؟

پیشنهاد کاربران

برو ازاینجا

گمشو بیرون

رفتن


از مد افتادن

به یه جایه دیگه رفتن

از این جا برو

تحت لفظی گمشو

ناپدید شدن

گمشو ، برو بیرون ، از اینجا برو

گمشو، برو، ازاین جابرو


از بین رفتن
در جمله زیر:
Actue pain usually goes away as the injury gets better.

دور شدن ، کنار رفتن ، ناپدید شدن ، ترک کردن

go ( went ) away
رفتن

رفتن - ترک کردن

1 - ترک کردن کسی یا جاییGo away and leave me alone

2 - سفر کردن یا مسافرت رفتن
We’re going away for the weekend

3 - make him go away این رو از اینجا ببرید

رفتن
تدک کردن
از نظر ناپدید شدن

دور شدن

دور شدن، گمشو، از اینجا برو، ترک کردن

کنار زدن
به کنار راندن

برو پی کارت

برو بیرون، بیرون رفتن، محوشدن و. . .

برو بیرون ، محل رو ترک کن ، نا پدید شدن و. . .

مسافرت رفتن

از بین رفتن

نا پیدا شدن نه گمشو گمشو حرف نا مناسبی است برای معنی کلمه ای

برو ، گمشو ،

قطع شدن خاموش کردن

از بین رفتن مثلا بو

بزن به چاک
دورشو


to leave, as when starting from home on holiday
to leave for a period of time

به نظر من
. برو
. از اینجا برو
. گمشو بیرون!!


به نظر من برو گمشو از اینجا برو


گمشو . . . . بزن ب چاک

ناپدید شدن در صورت فعل بودن ( V )

to leave a place: ترک یک محل:

Go away and leave me alone!برو و من را ترک کن​
to leave your home in order to spend time somewhere else, usually for a holiday:
برای ترک خانه خود به منظور صرف زمان در جایی دیگر، معمولا برای تعطیلات
:We usually go away for the summer. ما معمولا تابستان می رویم خارج از خانه ( سفر )
. He goes away on business a lot. او سفرهای تجاری زیادی میرود.

go away مترادف to disappear:ناپدید شدن
It was weeks before the bruises went away. چند هفته قبل بود که کوفتگی ( کبود شدگی ها ) از بین رفتن ( ناپدید شدند )

تمام شدن، به پایان رسیدن

گورتو گم کن

بزن به چاک

disappear

گمشو یا برو بیرون

برو گمشو
ناپدید شدن
بزن به چاک
دور شو

معنی موادبانه برو دور شو

برو بابا , گمشو

گمشو!

معنی ادبی ( دور شو! ) 😊🤓
معنی بی ادبی ( گم شو! ) 😡😛

سیکتو بزن ، برو بیرون ، گم شو ( مادر کوسه )

She went away to college
او یکجای دیگه ای رفت کالج

لو رفتن، درز کردن
i won't it go away
نمیخوام موضوع جایی درز کنه

ناپدید شدن یا از بین رفتن مشکلی یا حس بدی


کلمات دیگر: