کلمه جو
صفحه اصلی

gridlock


(راهنمایی و رانندگی) راه بندان، شاخ به شاخی ماشین ها

انگلیسی به فارسی

(راهنمایی و رانندگی) راه‌بندان، شاخ به شاخی ماشین‌ها


خط مشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a traffic jam in which congestion in a grid of streets blocks movement in all directions.

(2) تعریف: a stoppage of all progress in a negotiation resulting from the opposition of equally strong adversaries.

• total stoppage of traffic at an intersection
gridlock is the situation that exists when all the roads in a particular place are full of vehicles which cannot move because there are too many of them; used in american english.
gridlock is also a state of affairs in an argument or dispute in which neither side is willing to give in, and so no agreement can be reached;used in american english.

مترادف و متضاد

traffic jam


Synonyms: barrier, blockage, bottleneck, clog, congestion, impasse, logjam, obstacle, stoppage


جملات نمونه

1. The streets are wedged solid with near-constant traffic gridlock.
[ترجمه ترگمان]خیابان ها محکم با ترافیک سنگین ترافیک پیوسته جا داده می شوند
[ترجمه گوگل]خیابان ها با مسدود کردن ترافیک نزدیک به مساحت، جامد هستند

2. The battle over spending led to gridlock.
[ترجمه ترگمان]مبارزه بر سر خرج کردن منجر به بن بست سازی شد
[ترجمه گوگل]نبرد بیش از هزینه منجر به مشکلی شد

3. He agreed that these policies will lead to gridlock in the future.
[ترجمه ترگمان]او موافق بود که این سیاست ها در آینده به بن بست خواهند رسید
[ترجمه گوگل]او موافقت کرد که این سیاست ها در آینده سبب ایجاد مشکل می شود

4. But the cumulative effect is gridlock.
[ترجمه ترگمان]اما اثر انباشته بن بست است
[ترجمه گوگل]اما اثر تجمعی، خط فقر است

5. The gridlock that characterized the Lamm years was about to end.
[ترجمه ترگمان]این بن بست که مشخص کننده سال lamm بود، در شرف پایان بود
[ترجمه گوگل]خط مشی که سالهای لامم را مشخص کرد، در حال پایان بود

6. If gridlock was a hallmark of the Legislature during this era, so was corruption.
[ترجمه ترگمان]اگر این ترافیک نشانه ای از قانون گذاری در دوران این دوران بود، فساد نیز به همین ترتیب بود
[ترجمه گوگل]اگر این حزب در این دوران نماینده مجلس بود، فساد نیز بود

7. Congress is in gridlock.
[ترجمه ترگمان]مجلس در حال بن بست است
[ترجمه گوگل]کنگره در حال غرق شدن است

8. Business, Investors Root for Split Decision, Gridlock.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار، سرمایه گذاران ریشه ای برای اسپلیت کردن تصمیم گیری، Gridlock
[ترجمه گوگل]کسب و کار، سرمایه گذاران ریشه برای تصمیم گیری تقسیم، Gridlock

9. Many of the vehicles stuck in the gridlock are trucks carrying coal and fruit.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از وسایل نقلیه که در این بن بست گیر کرده اند کامیون حامل زغال سنگ و میوه هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از وسایل نقلیه گیر کرده در کامیون های کامیون حمل ذغال سنگ و میوه هستند

10. And there is no reason to think that gridlock rules that out.
[ترجمه ترگمان]و هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنید این بن بست از این قوانین عبور می کند
[ترجمه گوگل]و هیچ دلیلی برای فکر کردن به این موضوع وجود ندارد

11. Locked into our automobiles, we prefer gridlock to giving way.
[ترجمه ترگمان]در اتومبیل ما حبس می شوند، ما برای دادن راه بن بست را ترجیح می دهیم
[ترجمه گوگل]ما به اتومبیل های ما قفل شده ایم، ما ترجیح می دهیم به راه اندازی برویم

12. With both sides seeking maximum advantage, gridlock is a distinct possibility.
[ترجمه ترگمان]با هر دو طرف که به دنبال بیش ترین امتیاز هستند، این بن بست یک احتمال متمایز است
[ترجمه گوگل]با هر دو طرف به دنبال حداکثر مزیت، Gridlock یک امکان متمایز است

13. The excessive number of cars caused gridlock in some cases.
[ترجمه ترگمان]تعداد بیش از حد این اتومبیل ها در برخی موارد از ترافیک ناشی می شود
[ترجمه گوگل]تعداد بیشماری از خودروها در بعضی موارد سبب عدم دسترسی به اینترنت شده است

14. A car breaking down at rush hour could cause gridlock across half the city.
[ترجمه ترگمان]ماشینی که در یک ساعت حرکت می کرد می توانست gridlock را در نیمی از شهر ایجاد کند
[ترجمه گوگل]یک ماشین که در ساعت عجله می افتد، می تواند در نیمی از شهر باعث بی نظمی شود

15. What Brown inherited when he became speaker in December 1980 was an institution well down the road toward gridlock.
[ترجمه ترگمان]آنچه که براون در هنگام سخنرانی در دسامبر ۱۹۸۰ به ارث برده بود، موسسه ای بود که به سرعت به سمت ترافیک می رفت
[ترجمه گوگل]چه قهوه ای که در دسامبر سال 1980 به عنوان سخنگوی به ارث رسیده بود، موسسه ای بود که در مسیر راه رفتن قرار داشت

پیشنهاد کاربران

راه بندان

1 - راهبندان
2 - بن بست ( مثلا در بحث های طولانی زمانی که به خاطر مخالفت های زیاداتفاقی نمی افتد و کارها پیش نمی روند.

مجادله

انسداد

وقفه، به بن بست خوردن ( مذاکرات ) ، تعلیق ، تعطیلی، توقف

وقفه ایجاد کردن، به بن بست کشاندن، متوقف کردن

راهبندان ، ترافیک


کلمات دیگر: