کلمه جو
صفحه اصلی

by fits and starts


به مقدار قابل ملاحظه، تا میزان زیاد، بسیار، دارای دوران فعالیت شدید و سپس دوران آرامش

انگلیسی به فارسی

توسط متناسب و شروع می شود


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: with much stopping and starting; in short, irregular bursts of activity.
مترادف: fitfully, intermittently

- He is learning to read by fits and starts.
[ترجمه ترگمان] او در حال یادگیری خواندن با fits و شروع است
[ترجمه گوگل] او در حال یادگیری خواندن و نوشتن است

• sporadically, in an hasty and irregular manner

جملات نمونه

1. Military technology advances by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]فن آوری نظامی با تطبیق و شروع کردن پیشرفت می کند
[ترجمه گوگل]پیشرفت تکنولوژی نظامی توسط متناسب و شروع می شود

2. Technology advances by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی با تطبیق و شروع کردن پیشرفت می کند
[ترجمه گوگل]پیشرفت تکنولوژی توسط متناسب و شروع می شود

3. The radio works by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]رادیو با fits کار می کند و شروع می شود
[ترجمه گوگل]رادیو کار می کند با متناسب و شروع می شود

4. My watch goes by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]ساعت من بهش میخوره و شروع میشه
[ترجمه گوگل]ساعت من از طریق متناسب و شروع می شود

5. If you work by fits and starts, you will never achieve much.
[ترجمه ترگمان]اگر با fits کار کنید و شروع کنید، هرگز نمی توانید به مقدار زیاد دست پیدا کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما با کارها و کارهایتان کار می کنید، هرگز به اندازه کافی دست نخواهید یافت

6. Nothing worthwhile can be accomplished by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز ارزشمندی را نمی توان با استفاده از آن انجام داد و شروع کرد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز ارزشمندی را نمی توان با انجام تمرین و شروع کرد

7. Most of us serve our ideals by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ما با fits و شروع به ideals خدمت می کنیم
[ترجمه گوگل]اکثر ما به آرمان های ما با استفاده از متناسب و شروع می شود

8. My brother studied accounting by fits and starts, so he failed.
[ترجمه ترگمان]برادرم حسابداری را با fits مطالعه کرد و شروع کرد، بنابراین شکست خورد
[ترجمه گوگل]برادر من حسابداری را با توجه به متناسب و شروع کرد، بنابراین او شکست خورد

9. I aimless by fits and starts, you can't walk out of the world.
[ترجمه ترگمان]بی هدف، بی هدف و شروع می کنم، تو نمی توانی از دنیا بیرون بروی
[ترجمه گوگل]من بی هدف با تناسب و شروع، شما نمی توانید از جهان خارج شوید

10. This watch of mine goes by fits and starts.
[ترجمه ترگمان] این ساعت مال من بهش میخوره و شروع میشه
[ترجمه گوگل]این ساعت مچی به صورت متناسب و شروع می شود

11. She did everything by fits and starts, but stuck to nothing long.
[ترجمه ترگمان]او همه کارها را با تشنج انجام می داد و شروع به خواندن می کرد، اما به هیچ وجه مدت زیادی نمانده بود
[ترجمه گوگل]او همه چیز را با متناسب و شروع کرد، اما به هیچ وجه گیر نیافت

12. By fits and starts, the old car finally got us to town.
[ترجمه ترگمان]با غش و شروع، اتومبیل قدیمی بالاخره ما را به شهر برد
[ترجمه گوگل]با ماشین و ماشین، ماشین قدیمی ما را به شهر رساند

13. Youth only recognizes age by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]جوانان فقط سن را با بحران تشخیص می دهند و شروع می کنند
[ترجمه گوگل]جوانان فقط عادت را با توجه به تناسب و شروع می کنند

14. He worked on his book by fits and starts.
[ترجمه ترگمان]او با fits و starts روی کتابش کار می کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی کتاب خود کار کرد و شروع به کار کرد

پیشنهاد کاربران

با وقفه و شروع زیاد


کلمات دیگر: