مفتی سوار ماشین کسی شدن، اتواستاپ زدن، سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن برای سواری مفتی، مسافرت مفتی
hitchhike
مفتی سوار ماشین کسی شدن، اتواستاپ زدن، سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن برای سواری مفتی، مسافرت مفتی
انگلیسی به فارسی
سرجاده ایستادن وبا شست جهت خود را نشان دادن (برای سواری مفتی)، مسافرت مفتی
جادوگر
انگلیسی به انگلیسی
• travel by soliciting rides from passing vehicles
journey made by hitchhiking
if you hitch-hike, you travel by getting lifts from passing vehicles without paying.
journey made by hitchhiking
if you hitch-hike, you travel by getting lifts from passing vehicles without paying.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hitchhikes, hitchhiking, hitchhiked
مشتقات: hitchhiker (n.)
حالات: hitchhikes, hitchhiking, hitchhiked
مشتقات: hitchhiker (n.)
• : تعریف: to solicit or obtain a free ride or series or rides in a vehicle.
• مشابه: hitch
• مشابه: hitch
مترادف و متضاد
take a lift
Synonyms: hitch, bum a ride, thumb
جملات نمونه
1. Women should never hitchhike on their own.
[ترجمه کارن] زنان به هیچوجه نباید سوار ماشین های گذری شوند.
[ترجمه ترگمان]زنان هرگز نباید با خودشان ازدواج کنند[ترجمه گوگل]زنان هرگز نباید خودشان را مجبور کنند
2. We had to hitchhike back to San Francisco.
[ترجمه گلی افجه ] ما اجبارا با ماشین های گذری به سانفرانسیسکو برگشتیم
[ترجمه ترگمان]سوار تراموا شدیم و به سانفرانسیسکو برگشتیم[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم به سان فرانسیسکو بازگردیم
3. Basically it comes down to whether you hitchhike or go by bus.
[ترجمه ترگمان]اساسا این مساله به این مساله بستگی دارد که آیا شما می توانید با اتوبوس سفر کنید یا خیر
[ترجمه گوگل]در حقیقت این موضوع به این می آید که آیا شما با اتوبوس یا اتوبوس مسافرت می کنید؟
[ترجمه گوگل]در حقیقت این موضوع به این می آید که آیا شما با اتوبوس یا اتوبوس مسافرت می کنید؟
4. Two men hitchhike towards Los Angeles a 1937 photo.
[ترجمه ترگمان]دو مرد در سال ۱۹۳۷ به سوی لوس آنجلس حرکت کردند
[ترجمه گوگل]دو مرد با عکس 1937 به سمت لس آنجلس رفتند
[ترجمه گوگل]دو مرد با عکس 1937 به سمت لس آنجلس رفتند
5. Don't worry, we'll just hitchhike back.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، فقط مفتی سوار میشیم
[ترجمه گوگل]نگران نباشید، ما فقط عقب می افتیم
[ترجمه گوگل]نگران نباشید، ما فقط عقب می افتیم
6. We attempted to hitchhike across the country.
[ترجمه ترگمان]ما برای عبور از این کشور تلاش کردیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم تا سراسر کشور را متقاعد کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم تا سراسر کشور را متقاعد کنیم
7. A more ambitious escapade took Johnny Blunt and a friend on a hitchhike from London to Glasgow.
[ترجمه ترگمان]یک فرار بلند پروازانه تر، جانی بلانت و یک دوست را از لندن به گلاسکو گرفت
[ترجمه گوگل]جانی بلندتر و جادوگر دیگری از لندن به گلاسکو به یک جادوی بلندپروازانه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]جانی بلندتر و جادوگر دیگری از لندن به گلاسکو به یک جادوی بلندپروازانه تبدیل شد
8. He was remembered for cutting a few weeks' classes to hitchhike across country.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر بریدن چند هفته ای چند هفته ای به hitchhike در سراسر کشور به خاطر سپرده شد
[ترجمه گوگل]او برای از بین بردن کلاس های چند هفته ای در سراسر کشور به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او برای از بین بردن کلاس های چند هفته ای در سراسر کشور به یاد می آورد
9. His beat-up car had just blown up, so the struggling actor/writer had to hitchhike.
[ترجمه ترگمان]ماشین کتک زدن او تازه منفجر شده بود، بنابراین بازیگر \/ نویسنده ای که تقلا می کرد، مجبور بود به hitchhike بپردازد
[ترجمه گوگل]ماشین ضرب و شتم خود را به تازگی منفجر کرده بود، بنابراین بازیگر / نوازنده در حال مبارزه باید مجبور باشد
[ترجمه گوگل]ماشین ضرب و شتم خود را به تازگی منفجر کرده بود، بنابراین بازیگر / نوازنده در حال مبارزه باید مجبور باشد
10. When money has a tangible value, a lot of emotional things hitchhike on its coattails.
[ترجمه ترگمان]زمانی که پول ارزش محسوسی دارد، چیزهای عاطفی بسیاری بر روی نشیمنگاه پهنش تکان می خورند
[ترجمه گوگل]هنگامی که پول دارای ارزش ملموس است، بسیاری از چیزهای عاطفی بر روی کتاتیل ها تأثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که پول دارای ارزش ملموس است، بسیاری از چیزهای عاطفی بر روی کتاتیل ها تأثیر می گذارد
11. Travel is cheap if you fly, and easy and free if you hitchhike.
[ترجمه ترگمان]اگر پرواز می کنید، سفر ارزان است و اگر می خواهید راحت باشید و آزاد باشید
[ترجمه گوگل]مسافرت ارزان است اگر شما پرواز، و آسان و رایگان اگر شما hitchhike
[ترجمه گوگل]مسافرت ارزان است اگر شما پرواز، و آسان و رایگان اگر شما hitchhike
12. No bother go back to the camp . If you get lost, just hitchhike home.
[ترجمه ترگمان] به خودت زحمت نده که برگردی به کمپ، اگه گم شدی مفتی سوار اتوبوس شدی
[ترجمه گوگل]بدون تردید به اردوگاه بازگشت اگر شما از دست دادید، فقط خانه تان را می گیرید
[ترجمه گوگل]بدون تردید به اردوگاه بازگشت اگر شما از دست دادید، فقط خانه تان را می گیرید
Soldiers hitchhiked to their villages.
سربازان مجانی سوار میشدند و به دهات خود میرفتند.
پیشنهاد کاربران
اطو کشیدن
رایگان سَواری ، مفت سواری
جابجایی به روش رایگان سواری ، جابجایی به روش مفت سواری
سفر به روش رایگان سواری ، سفر به روش مفت سواری
جابجایی به روش رایگان سواری ، جابجایی به روش مفت سواری
سفر به روش رایگان سواری ، سفر به روش مفت سواری
سواری ( رفتن از جایی به جای دیگر ) با ماشین های عبوری
تاکسی مفتی
سواریِ رایگان
سفر مجانی
اتو زدن
سفر مفتی و مجانی با ماشین رفتن
verb
: to get a ride in a passing vehicle by holding out your arm with your thumb up as you stand on the side of the road
[no obj]
Her car broke down, so she had to hitchhike back home.
[ obj]
He hitchhiked his way across
: to get a ride in a passing vehicle by holding out your arm with your thumb up as you stand on the side of the road
[no obj]
Her car broke down, so she had to hitchhike back home.
[ obj]
He hitchhiked his way across
مسافرت مفتی
https://www. youtube. com/watch?v=y - dOSCF2Nhc
https://www. youtube. com/watch?v=y - dOSCF2Nhc
تاکسی مرسی
سواری با ماشین های گذری
تاکسی مرسی 😂😂
تاکسی مرسی 😂😂
مفت سواری
رایگانسواریدن.
سواری مفت و مجانی
کلمات دیگر: