کلمه جو
صفحه اصلی

preconceive


معنی : قبلا تصور کردن، قبلا عقیده پیدا کردن
معانی دیگر : (از پیش درباره ی چیزی عقیده پیداکردن) پیش پنداشت کردن، پیش دریابی کردن

انگلیسی به فارسی

قبلا تصور کردن، قبلا عقیده پیداکردن


پیش بینی کنید، قبلا تصور کردن، قبلا عقیده پیدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• consider in advance, presuppose; form an opinion in advance, form an early viewpoint based on prejudice

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preconceives, preconceiving, preconceived
• : تعریف: to have an idea or opinion about before having substantial knowledge of.

مترادف و متضاد

قبلا تصور کردن (فعل)
preconceive

قبلا عقیده پیدا کردن (فعل)
preconceive

جملات نمونه

1. We started from scratch with no preconceived ideas.
[ترجمه موسی] ما از ابتدا و بدون هیچ ایده پیش فرضی شروع کردیم.
[ترجمه ترگمان]ما از ابتدا با هیچ ایده preconceived شروع کردیم
[ترجمه گوگل]ما از ابتدا بدون هیچ ایده پیشگام آغاز کردیم

2. Tourists forget their preconceived ideas as soon as they visit our country.
[ترجمه موسی] گردشگران به محض بازدید از کشورمان ایده های پیش فرض خود را فراموش می کنند.
[ترجمه ترگمان]توریست ها به محض دیدن کشور ما ایده های preconceived خود را فراموش می کنند
[ترجمه گوگل]گردشگران پس از بازدید از کشور ما، ایده های پیش بینی شده خود را فراموش می کنند

3. Before I started the job, I had no preconceived notions of what it would be like.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که کار را شروع کنم، هیچ حدسی نزده بودم که چه شکلی خواهد بود
[ترجمه گوگل]قبل از شروع کار، هیچ تصوری از پیش بینی شده درباره آن چیزی نداشتم

4. We all start with preconceived notions of what we want from life.
[ترجمه ترگمان]همه ما با تصورات قبلی از آنچه از زندگی می خواهیم شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه با تصورات پیش بینی شده از آنچه که از زندگی می خواهیم شروع می کنیم

5. You had a preconceived notion that our neighborhood had problems with diversity and therefore misconstrued comments to fit an agenda.
[ترجمه ترگمان]شما یک ایده preconceived داشتید که همسایگی ما با تنوع مشکل داشت و بنابراین نظرات بد تعبیر شده برای جا دادن به یک دستور کار بود
[ترجمه گوگل]شما یک مفهوم پیشقدم داشتید که محله ما مشکلات زیادی با تنوع داشته است و بنابراین نظرات را متناسب با دستور کار اشتباه گرفته اید

6. I was not about to confront her preconceived notions head-on.
[ترجمه ترگمان]من قصد نداشتم با افکار preconceived رو به رو شوم
[ترجمه گوگل]من در مورد مقابله با تصورات پیش بینی شده خود در مورد مقابله با آن نبودم

7. Those who come to it fresh, without preconceived ideas of how a spreadsheet works, will find it a dream.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که تازه به این مکان می آیند بدون این که ایده های قبلی از چگونگی کار یک صفحه گسترده را داشته باشند، آن را یک رویا خواهند یافت
[ترجمه گوگل]آنهایی که تازه به آن میرسند و بدون اندیشه پیشین از اینکه صفحه گسترده چگونه کار میکند، این رویاست

8. It is true that on first arriving at the scene of the crime the detective may have no pre-conceived ideas.
[ترجمه ترگمان]درست است که در ابتدای ورود به صحنه جرم، ردیابی ممکن است هیچ ایده pre نداشته باشد
[ترجمه گوگل]درست است که در ابتدا به صحنه جرم می رسد، کارآگاه ممکن است هیچ ایده های پیش از تصور را نداشته باشد

9. Any preconceived image she had of James and Elaine Morris was instantly forgotten when they walked towards her.
[ترجمه ترگمان]هر تصویر از preconceived که او از جیمز و الین موریس داشت، زمانی فراموش شد که آن ها به سمت او می رفتند
[ترجمه گوگل]هر تصویر پیشقدم که از جیمز و الیان موریس داشت، وقتی به طرف او رفت، فورا فراموش شد

10. I know it is idiotically wrong to have preconceived notions about looks.
[ترجمه ترگمان]می دانم احمقانه است که تصورات قبلی درباره ظواهر را داشته باشیم
[ترجمه گوگل]من می دانم که تصورات پیش بینی شده در مورد ظاهر اشتباه است

11. Carr said he has no preconceived notions about who should start.
[ترجمه ترگمان]\"کار\" گفت هیچ گونه پیش داوری درباره اینکه چه کسی باید آغاز شود ندارد
[ترجمه گوگل]کار گفت که او هیچ تصوری از پیش فرض ندارد که چه کسی باید شروع کند

12. It is aimed at beginners with clear minds and no pre-conceived ideas about what writing is all about!
[ترجمه ترگمان]هدف آن مبتدیان با ذهن روشن است و هیچ ایده ای در مورد این که چه چیزی در حال نوشتن است، به ذهن نیامده است!
[ترجمه گوگل]این است که در مبتدیان با ذهن روشن و بدون ایده های پیش بینی شده در مورد آنچه در مورد همه چیز نوشتن هدف!

13. Preconceive plans and goals for your week in order to make your mornings more refreshing.
[ترجمه ترگمان]برنامه و اهداف تان را برای هفته خود برنامه ریزی کنید تا صبح های شما را با طراوت تر کنید
[ترجمه گوگل]پیش بینی برنامه ها و اهداف هفته خود را برای تقویت صبحانه خود

14. So we will always preconceive a result repeatingly for 'travel', not only imagining the ideal position, but also possibly all the minutiae, even on trivial procedures.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما همیشه نتیجه را برای سفر تعیین می کنیم و نه تنها موقعیت ایده آل را تصور می کنیم بلکه احتمالا همه چیزهای جزئی و حتی جزئی را نیز در بر داریم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما همیشه نتیجه را برای 'سفر' پیش بینی می کنیم، نه تنها موقعیت ایده آل را تصور می کنیم، بلکه احتمالا همه ی معانی، حتی در روش های بی اهمیت

15. You must judge each film on its own merits, without any preconceived notions about what it's like.
[ترجمه ترگمان]شما باید هر فیلمی را درباره شایستگی های خود قضاوت کنید، بدون هیچ گونه اطلاعاتی درباره آن که چه شکلی است
[ترجمه گوگل]شما باید هر فیلم را بر اساس شایستگی خود قضاوت کنید، بدون هیچ تصوراتی از پیش تعریف شده در مورد آن چیزی شبیه

preconceived notion

تصور پیش‌پنداشت


پیشنهاد کاربران

پیش داوری کردن

عقیده قدیمی

preconceive ( verb ) =از پیش تجسم کردن، از پیش تصور کردن، از پیش فرض کردن، از پیش اعتقاد داشتن، پیش داوری کردن، از پیش استنباط کردن

Definition = درک کردن یا فهمیدن یا شکل گیری ایده قبل از آن/برای تعیین عواقب آن را فرض کنیم/


examples:
1 - How little did I preconceive the conduct which, in an exigence like this, I should be prone to adopt.
من چقدر رفتاری را از پیش تصور کردم که در یک رویدادی مانند این ، باید آماده اتخاذ آن باشم.
2 - It was impossible for Harold to preconceive the effect this had on Esther.
برای هارولد غیرممکن بود که تأثیری که روی استر گذاشته بود را از پیش تجسم کند.




کلمات دیگر: