آدم بانفوذ، کار راه انداز
mover and shaker
آدم بانفوذ، کار راه انداز
انگلیسی به فارسی
آدم بانفوذ، کار راه انداز
موتر و شاکر
مترادف و متضاد
person who makes things happen
Synonyms: VIP, achiever, affluential, catalyst, doer, enterprising person, entrepreneur, generator, go-getter, go-getter, heavy hitter, heavyweight, leader, lightning rod, man of influence, mover, palpable presence, pathfinder, player, player, presence, producer, spark plug, spark plug, trailblazer, upstart, wheeler and dealer, wheeler and dealer, whip
جملات نمونه
1. He's one of the movers and shakers in Florida politics.
[ترجمه ترگمان]او یکی از the ها در سیاست فلوریدا است
[ترجمه گوگل]او یکی از موتورسواران و شاکر در سیاست فلوریدا است
[ترجمه گوگل]او یکی از موتورسواران و شاکر در سیاست فلوریدا است
2. It's a play that's attracted the attention of the Broadway movers and shakers.
[ترجمه ترگمان]این نمایشی است که توجه مردم برادوی و ولگرد را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]این یک بازی است که توجه به موتورهای برادوی و شیکرها را جذب کرده است
[ترجمه گوگل]این یک بازی است که توجه به موتورهای برادوی و شیکرها را جذب کرده است
3. It is the movers and shakers of the record industry who will decide which bands make it.
[ترجمه ترگمان]این مساله تکان دهنده و تکان دهنده صنعت سابقه است که تصمیم می گیرد که کدام گروه ها آن را تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]این موتورها و شیکرها از صنعت ضبط است که تصمیم می گیرند که گروه ها آن را بسازند
[ترجمه گوگل]این موتورها و شیکرها از صنعت ضبط است که تصمیم می گیرند که گروه ها آن را بسازند
4. As the movers and shakers of this peculiar saga, Bonnaire and Huppert are unnerving and fascinating to watch together.
[ترجمه ترگمان]همچنان که the و shakers این حماسه عجیب، Bonnaire و Huppert، unnerving و fascinating است که با هم باشیم
[ترجمه گوگل]همانطور که حرکت و شیکرهای از این حماسه عجیب و غریب، بونیر و Huppert غافلگیر و جذاب به تماشای یکدیگر
[ترجمه گوگل]همانطور که حرکت و شیکرهای از این حماسه عجیب و غریب، بونیر و Huppert غافلگیر و جذاب به تماشای یکدیگر
5. The league brings together a cross-section of Tucson, the young and old, the movers and shakers.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه بخشی از توسان، جوان و پیر، movers و shakers را کنار هم قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این لیگ بخش وسیعی از توسان، جوان و قدیمی، حرکت و شیکرها را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]این لیگ بخش وسیعی از توسان، جوان و قدیمی، حرکت و شیکرها را به ارمغان می آورد
6. McKee was one of the city's movers and shakers in the late 19th century.
[ترجمه ترگمان]مک کی یکی از the و shakers شهر در اواخر قرن نوزدهم بود
[ترجمه گوگل]McKee در اواخر قرن نوزدهم یکی از محرکهای شهر و شیکرها بود
[ترجمه گوگل]McKee در اواخر قرن نوزدهم یکی از محرکهای شهر و شیکرها بود
7. Most of the movers and shakers in society know that they will not be affected.
[ترجمه ترگمان]بیشتر افراد بیخانمان در جامعه می دانند که تحت تاثیر قرار نخواهند گرفت
[ترجمه گوگل]اکثر محرک ها و شاکر در جامعه می دانند که تحت تاثیر قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]اکثر محرک ها و شاکر در جامعه می دانند که تحت تاثیر قرار نمی گیرند
8. He has firm alliances with cable movers and shakers like John Malone.
[ترجمه ترگمان]او با دست اندرکاران کابلی مثل جان مالون، متحد شده است
[ترجمه گوگل]او دارای اتحاد های قوی با موتورهای کابلی و شیکرها مانند جان مولون است
[ترجمه گوگل]او دارای اتحاد های قوی با موتورهای کابلی و شیکرها مانند جان مولون است
9. Through it all, Tatum maintained his posture of mover and shaker, champion of democracy, doer of good deeds.
[ترجمه ترگمان]\"تتوم\" در تمام این مدت، حالت تکان دهنده و تکان دهنده خود را حفظ کرد، قهرمان دموکراسی شد و اعمال نیک را به کار گرفت
[ترجمه گوگل]از طریق همه اینها، تاتوم وضعیت خود را از حرکت و شیکر، قهرمان دموکراسی، انجام کارهای خوب حفظ کرد
[ترجمه گوگل]از طریق همه اینها، تاتوم وضعیت خود را از حرکت و شیکر، قهرمان دموکراسی، انجام کارهای خوب حفظ کرد
10. The annual crowd of movers and shakers at the National Press Foundation dinner presents a good example.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر جمعیت بیخانمان در مراسم شام بنیاد ملی مطبوعات نمونه خوبی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]جمعیت سالانه موتور و شاکر در شام بنیاد ملی مطبوعات مثال خوبی است
[ترجمه گوگل]جمعیت سالانه موتور و شاکر در شام بنیاد ملی مطبوعات مثال خوبی است
11. In doing so, organizers reportedly alienated traditional movers and shakers.
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار، بنا بر گزارش ها، برگزارکنندگان، movers سنتی و تکان دهنده را از بین برده اند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، سازمان دهندگان، به نظر می رسد، هواداران سنتی و شیکرها را بی اعتبار می کنند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، سازمان دهندگان، به نظر می رسد، هواداران سنتی و شیکرها را بی اعتبار می کنند
12. Next symbiosis became a major mover and shaker feeding off the change produced by natural selection.
[ترجمه ترگمان]هم زیستی بعدی تبدیل به یک محرک اصلی و shaker در تغییر ایجاد شده توسط انتخاب طبیعی شد
[ترجمه گوگل]همیشگی بعدی تبدیل به یک مبدل کننده و شاکر شد که تغذیه را از طریق انتخاب طبیعی ایجاد می کرد
[ترجمه گوگل]همیشگی بعدی تبدیل به یک مبدل کننده و شاکر شد که تغذیه را از طریق انتخاب طبیعی ایجاد می کرد
13. Yesterday I ate lunch with a West Coast mover and shaker, whose children went to Yale and whose husband is an influential and involved alum.
[ترجمه ترگمان]دیروز من نهار را با یک محرک و shaker ساحل غربی خوردم، که فرزندانش به ییل رفتند و شوهرش یکی از افراد بانفوذ و دخیل در زاج سفید بود
[ترجمه گوگل]دیروز من ناهار خوردم با یکی از مسافرین ساحل غربی و شیکر که بچه هایش به ییل رفتند و شوهرش یک آلوم نفوذ و درگیر بود
[ترجمه گوگل]دیروز من ناهار خوردم با یکی از مسافرین ساحل غربی و شیکر که بچه هایش به ییل رفتند و شوهرش یک آلوم نفوذ و درگیر بود
14. By the influence of his mover and shaker father in government. Mr. Wang can easily get a promotion.
[ترجمه ترگمان]با نفوذ تکان دهنده و تکان دهنده او در دولت آقای وانگ به راحتی می تواند ترفیع بگیرد
[ترجمه گوگل]با نفوذ پدر و مادرش در دولت آقای وانگ به راحتی می توانید ارتقاء پیدا کنید
[ترجمه گوگل]با نفوذ پدر و مادرش در دولت آقای وانگ به راحتی می توانید ارتقاء پیدا کنید
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
پیشنهاد کاربران
فرد فعالی که برای موفق شدن گروهش یا یک کمپانی همچنان تلاش میکند
فردی تاثیر گذار و مشهور
فرد موثر و مفید در یک موقعیت
کلمات دیگر: