کلمه جو
صفحه اصلی

simplistic


ساده انگار، ساده پندار، ساده انگارانه، ساده پندارانه، ساده طبع

انگلیسی به فارسی

ساده طبع، ساده


ساده است


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: simplistically (adv.)
• : تعریف: excessively simplified, as to be unrealistic.
مشابه: facile

- The simplistic solution only addressed part of the problem.
[ترجمه ترگمان] راه حل ساده تنها بخشی از این مشکل است
[ترجمه گوگل] راه حل ساده فقط بخشی از مشکل را حل می کند

• oversimplified
a simplistic view or interpretation makes something seem much less complicated than it really is; used showing disapproval.

جملات نمونه

1. Your views on economics are overly simplistic.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های شما در مورد اقتصاد بیش از حد ساده است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های شما در مورد اقتصاد بیش از حد ساده است

2. He has a simplistic view of the treatment of eczema.
[ترجمه ترگمان]او یک دیدگاه ساده از درمان اگزما دارد
[ترجمه گوگل]او دیدگاه ساده ای از درمان اگزما دارد

3. His arguments are simplistic to an extreme degree.
[ترجمه ترگمان]استدلالات او بسیار ساده است
[ترجمه گوگل]استدلال های او ساده است به درجه شدید

4. This is a very simplistic approach to the problem.
[ترجمه ترگمان]این یک روش ساده ساده برای مشکل است
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد بسیار ساده برای این مشکل است

5. His interpretation of the figures is far too simplistic.
[ترجمه ترگمان]تفسیر او از این ارقام بسیار ساده است
[ترجمه گوگل]تفسیر او از ارقام بسیار ساده است

6. They are taking a disgracefully simplistic point of view about the war.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال گرفتن یک نقطه نظر بسیار ساده در مورد جنگ هستند
[ترجمه گوگل]آنها نقطه نظر ظاهری ساده ای در مورد جنگ دارند

7. I have actually been rather simplistic in my distinctions.
[ترجمه ترگمان]در واقع من نسبتا ساده و ساده بودم
[ترجمه گوگل]من واقعا در تمایز من نسبتا ساده نیست

8. The model as discussed may appear rather simplistic, and there are qualifications that might be made.
[ترجمه ترگمان]این مدل همانطور که بحث شد ممکن است نسبتا ساده به نظر برسد، و شرایطی وجود دارد که ممکن است ایجاد شود
[ترجمه گوگل]مدل مطرح شده ممکن است به نظر ساده تر باشد و مدارکی وجود دارد که ممکن است ساخته شود

9. The graphics are somewhat simplistic.
[ترجمه ترگمان]گرافیک تا حدودی ساده است
[ترجمه گوگل]گرافیک تا حدودی ساده است

10. This could inadvertently promote a simplistic zoning pattern in local authority policies.
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند به صورت ناخواسته یک الگوی zoning ساده در سیاست های دولت محلی را ترویج کند
[ترجمه گوگل]این امر می تواند به طور سه گانه یک الگوی تقسیم بندی ساده در سیاست های اقتدار محلی را ارتقا دهد

11. Above all, it is far too simplistic.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، بسیار ساده انگارانه است
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه، خیلی ساده است

12. However, such simplistic answers often obscure rather more than they reveal.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پاسخ های ساده اغلب بیشتر از آنچه نشان می دهند مبهم هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین پاسخ ساده ای اغلب مبهم و نه بیشتر از آنها نشان می دهد

13. This is a reasonable simplistic assumption, but it is the best that will normally be possible.
[ترجمه ترگمان]این یک فرض ساده ساده است، اما بهترین راه حل ممکن است
[ترجمه گوگل]این یک فرض ساده ساده است، اما بهترین آن است که به طور معمول امکان پذیر است

14. The ill-informed and uninvolved are easy victims to simplistic solutions.
[ترجمه ترگمان]The و uninvolved از قربانیان آسان برای ساده کردن راه حل های ساده استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]بدرفتاری و غیبت قربانیان آسان برای راه حل های ساده هستند

15. We should also not make the rather simplistic assumption that co-residence implies a strong bond between relatives.
[ترجمه ترگمان]ما همچنین نباید فرض کنیم که هم زیستی یک پیوند قوی بین بستگان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]ما همچنین نباید فرض سادهای را مطرح کنیم که محل اقامت یک پیوند قوی میان بستگان را نشان می دهد

پیشنهاد کاربران

، سطحی ، عامیانه

ساده گرایانه

ساده شده


کلمات دیگر: