تسمه، بابست محکم کردن، محکم بستن، در مقابل فشار مقاومت کردن
braced
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] مهاربندی شده
[زمین شناسی] مهار بندی شده
[زمین شناسی] مهار بندی شده
جملات نمونه
1. they had braced the electricity post with cables
شاه تیر برق را با چند سیم کلفت (در جای خود) مهار کرده بودند.
2. she had already braced herself for her father's criticism
از پیش خود را برای سرزنش پدرش مهیا کرده بود.
3. the cool breeze braced the air
نسیم خنک هوا را تازه و مطبوع کرد.
4. the country was braced for war
کشور مهیای جنگ بود.
5. i took a shower and it braced me up a bit
دوش گرفتم و تا اندازه ای حالم جا آمد.
پیشنهاد کاربران
آماده
کلمات دیگر: