کلمه جو
صفحه اصلی

sociality


معنی : سوسیالیزم، جامعه جویی، گروه گرایی، اجماعی بودن
معانی دیگر : همگین گری، همزیگان گری، اجتماعی بودن، معاشرتی بودن

انگلیسی به فارسی

جامعه جویی، اجماعی بودن، گروه گرایی، سوسیالیزم


اجتماعی بودن، جامعه جویی، گروه گرایی، اجماعی بودن، سوسیالیزم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: socialities
(1) تعریف: the tendency of individuals to form societies or social groups.

(2) تعریف: the action of associating with others; sociability.
مشابه: commerce

(3) تعریف: a sociable act; friendliness or affability.

• quality of being social; sociability, quality of being sociable, friendliness, geniality; inclination to form social groups

مترادف و متضاد

سوسیالیزم (اسم)
socialism, sociality

جامعه جویی (اسم)
sociality

گروه گرایی (اسم)
sociality

اجماعی بودن (اسم)
sociality

جملات نمونه

1. Market administration law manifests sociality from its essential, function and criterion means.
[ترجمه ترگمان]قانون مدیریت بازار، sociality را از اهمیت، عملکرد و معیار آن نشان می دهد
[ترجمه گوگل]قانون بازار، اجتماعی بودن را از طریق ابزار ضروری، عملکرد و معیار خود نشان می دهد

2. As an intelligent entity with sociality, Agent can have capability of communication.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نهاد هوشمند با sociality، عامل می تواند قابلیت ارتباط داشته باشد
[ترجمه گوگل]عامل به عنوان یک موجود هوشمند با اجتماعی، توانایی برقراری ارتباط را دارد

3. The periodical has its naturality and sociality.
[ترجمه ترگمان]The naturality و sociality دارد
[ترجمه گوگل]دوره ای دارای طبیعت و اجتماعی است

4. Corresponding with the characters in urban design - "sociality" and "exoteric", public participation is the part and parcel in this complex system.
[ترجمه ترگمان]در این بخش با شخصیت های طراحی شهری، \"sociality\" و \"exoteric\"، مشارکت عمومی بخش و بسته در این سیستم پیچیده است
[ترجمه گوگل]با توجه به شخصیت هایی که در طراحی شهری - اجتماعی بودن و غیرواقعی هستند، مشارکت عمومی بخش و بخش در این سیستم پیچیده است

5. Meanwhile, sociality also divides judicial power from legislation and administration.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، sociality نیز قدرت قضایی را از قانون گذاری و مدیریت تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]در عین حال، اجتماعی همچنین قدرت قضایی را از قانونگذاری و مدیریت تقسیم می کند

6. Ases man should taboo bad hobby, Cultivates good sociality ability.
[ترجمه ترگمان]مرد Ases باید یک سرگرمی بد را ممنوع کند، یعنی توانایی sociality خوب
[ترجمه گوگل]مرد آه باید سرگرمی بد را تاب بیاورد، توانایی اجتماعی خوب را پرورش می دهد

7. I think service or any jobs with some sociality is the best suitable work for me.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم خدمات یا هر شغلی با برخی از sociality بهترین کار برای من است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که خدمات یا مشاغلی با برخی از اجتماعی بودن بهترین کار من برای من است

8. Mammals as a class are not strong on sociality.
[ترجمه ترگمان]پستانداران به عنوان یک کلاس در sociality قوی نیستند
[ترجمه گوگل]پستانداران به عنوان یک کلاس در مورد اجتماعی بودن قوی نیستند

9. This image creates specific pattern of sociality and thus becomes consumer's image sign.
[ترجمه ترگمان]این تصویر الگوی خاصی از sociality را ایجاد می کند و در نتیجه نشانه تصویر مصرف کننده می شود
[ترجمه گوگل]این تصویر الگوی اجتماعی خاصی را ایجاد می کند و بدین ترتیب علامت تصویر مصرف کننده می شود

10. Deepening sociality is yet another form of life's increasing codependence on other life.
[ترجمه ترگمان]Deepening sociality هنوز شکل دیگری از افزایش زندگی در زندگی دیگر است
[ترجمه گوگل]تشدید اجتماعی، نوع دیگری از وابستگی رو به رشد زندگی در زندگی دیگر است

11. The paper holds that curiousness and sociality are the basic need of human being, their fusion and development will turn to a need for knowledge interaction at a higher level.
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان می دهد که curiousness و sociality نیازهای اولیه انسان هستند، ترکیب و توسعه آن ها به نیاز به تعامل دانش در سطح بالاتر تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]مقاله معتقد است که کنجکاوی و اجتماعی بودن نیازمندی اولیه انسان است، همجوشی و توسعه آنها به نیاز به تعامل دانش در سطح بالاتری تبدیل می شود

12. The sociality, exchangeability and compensation of the abstract work form the properties of commodity value in the courses of production and exchange.
[ترجمه ترگمان]The، exchangeability و جبران کار انتزاعی ویژگی های ارزش کالا را در دوره های تولید و مبادله شکل می دهند
[ترجمه گوگل]اجتماعی بودن، تبادل و جبران کار انتزاعی خواص ارزش کالا در دوره تولید و مبادله است

13. The sociality, exchangeability and compensation of the abstract work that form commodity value exist at the same time. They three are preconditions of each other and are closely related to each other.
[ترجمه ترگمان]The، exchangeability و جبران کار انتزاعی که ارزش کالا را تشکیل می دهند در همان زمان وجود دارند آن ها سه پیش شرط از هم هستند و ارتباط نزدیکی با هم دارند
[ترجمه گوگل]اجتماعی بودن، مبادله و جبران کار انتزاعی که ارزش کالایی را تشکیل می دهند، در همان زمان وجود دارد آنها سه پیش شرط از یکدیگر هستند و به یکدیگر نزدیک هستند

14. About the characteristic, to analyze the localization, the sociality, the mass character and the ministrant of the Party's construction in the urban communities.
[ترجمه ترگمان]در مورد مشخصه، برای تجزیه و تحلیل موقعیت، sociality، کاراکتر جمعی و the ساختار حزب در جوامع شهری
[ترجمه گوگل]درباره ویژگی، تجزیه و تحلیل محلی سازی، اجتماعی، شخصیت توده و مأمور ساختن حزب در جوامع شهری

پیشنهاد کاربران

اجتماعی بودن ( اسم )


کلمات دیگر: