کلمه جو
صفحه اصلی

contretemps


معنی : بد شانسی، روی داد ناگوار، گرفتگی حالت
معانی دیگر : افتضاح، خیطی، اشتباه، بدبیاری، اتفاق سو، مخمصه

انگلیسی به فارسی

روی داد ناگوار، بدشانسی، گرفتگی حالت


contretemps، بد شانسی، روی داد ناگوار، گرفتگی حالت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: contretemps
• : تعریف: an embarrassing or unfortunate happening; mishap; mischance.
مشابه: mischance

- A silly contretemps at the party nearly destroyed their friendship.
[ترجمه ترگمان] یک حادثه ناگوار در مهمانی نزدیک بود دوستی شان را از بین ببرد
[ترجمه گوگل] احزاب مخفی در حزب تقریبا دوستی خود را نابود کردند

• embarrassing incident, mishap; minor dispute, small disagreement
a contretemps is a small disagreement that is rather embarrassing; a literary word.

مترادف و متضاد

awkward


بدشانسی (اسم)
mistake, failure, misfortune, ill luck, contretemps, mischance

رویداد ناگوار (اسم)
mishap, misadventure, contretemps

گرفتگی حالت (اسم)
contretemps

Synonyms: mishap, misfortune, misadventure, disaster, embarrassment, predicament


جملات نمونه

1. There was a slight contretemps between Richard and some bloke at the bar.
[ترجمه ترگمان]یه حادثه کوچیکی بین \"ریچارد\" و یه یارو توی بار بود
[ترجمه گوگل]یک اختلاف جزئی بین ریچارد و بعضی از آنها در نوار وجود داشت

2. He was briefly arrested in Rome after a contretemps with Italian police.
[ترجمه ترگمان]پس از این که به پلیس ایتالیا دست یافت، مدت کوتاهی در رم دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او بعدا با پلیس ایتالیا به طور خلاصه دستگیر شد

3. They have been ignoring me since our last contretemps.
[ترجمه ترگمان] از آخرین حادثه ناگوار که داشتیم منو نادیده گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها از زمان آخرین کنفرانس ها من را نادیده گرفته اند

4. Something was going to balance his previous contretemps.
[ترجمه ترگمان]حادثه ای در شرف وقوع بود که در آن فاجعه به بار آورد
[ترجمه گوگل]چیزی بود که متعاقبا پیش می رفت

5. That contretemps is just one example of the conflicting signals on the UK economy.
[ترجمه ترگمان]این رویداد contretemps تنها یک نمونه از سیگنال های متناقض در اقتصاد بریتانیا است
[ترجمه گوگل]این رقابت فقط یک نمونه از سیگنال های متضاد در اقتصاد انگلستان است

6. He tried to smooth over his contretemps with the policeman.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد که این فاجعه را با پلیس حل کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با پلیس همکاری کند

7. One Georgetown player shrugged off the contretemps. "Man, it's just a game, " he said.
[ترجمه ترگمان]یکی از بازیکنان جرج تاون این فاجعه را از بین برد و گفت: \" مرد، این فقط یک بازی است \"
[ترجمه گوگل]یکی از بازیکنان Georgetown contretemps shrugged او گفت: 'مرد، این فقط یک بازی است '

8. I noticed on Tuesday morning when we had our contretemps in Dean's park.
[ترجمه ترگمان]صبح روز سه شنبه بود که این حالت را در پارک دین داشتیم
[ترجمه گوگل]من در سه شنبه صبح متوجه شدم که ما در پارک دین مشغول به کار هستیم

9. The principal cause of injuries for adults was work wounds (8 8%), and for minors it was contretemps(8 3%).
[ترجمه ترگمان]علت اصلی صدمات برای بزرگسالان مجروح کردن زخم ها (۸ %)، و برای افراد زیر سن قانونی بود (۸ % %)
[ترجمه گوگل]علت اصلی صدمات در بزرگسالان، زخم های کار (8/8٪) و اضطراب (3/8٪) بود

10. The application results show that the system is simple and applied, and offers exact information that came from coal mine in time, decreases contretemps forwardly.
[ترجمه ترگمان]نتایج برنامه نشان می دهد که این سیستم ساده و کاربردی است و اطلاعات دقیقی ارایه می دهد که در زمان استخراج زغال سنگ از معدن زغال سنگ گرفته شده است، و در این زمان، contretemps forwardly کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]نتایج نرم افزار نشان می دهد که سیستم ساده و کاربردی است و اطلاعات دقیقی را که از لحاظ زغال سنگ در زمان به وجود آمده است، ارائه می دهد

11. Her male cousins had hardly prepared her for a contretemps with a man she desired.
[ترجمه ترگمان]خاله زاده ها هم به سختی او را به خاطر این حادثه ناگوار در کنار مردی که آرزو می کرد، آماده کرده بودند
[ترجمه گوگل]پسر عموی پسر او به سختی او را برای مشارکت با یک مرد که مورد نظر او آماده بود آماده

12. "We are working on it" have declared Amauri's agents Mariano and Vittorio Grimaldi, "today's meeting has been delayed only because we had a contretemps and so did Juventus executives".
[ترجمه ترگمان]\"ما بر روی آن کار می کنیم\" عوامل Amauri ماریانو و Vittorio Grimaldi را اعلام کرده اند، ملاقات امروز تنها به این دلیل به تاخیر افتاده است که ما یک فاجعه در پیش داشتیم و مدیران یوونتوس هم این کار را انجام دادند
[ترجمه گوگل]'ما در حال کار بر روی آن هستیم' ماریانو و ویتوریو گریمالدی، مامورین Amauri را اعلام کرده اند، 'جلسه امروز با تاخیر افتادن تنها به این دلیل است که ما شاهد آن هستیم و مدیران یوونتوس نیز چنین کرده اند '

13. It was during this illness that the first real contretemps occurred.
[ترجمه ترگمان]در جریان این بیماری بود که نخستین contretemps رخ داد
[ترجمه گوگل]در طول این بیماری، اولین حقیقت واقعی رخ داد

14. The era that we are living in is one full of stress: economic crisis, contretemps, frustration in school work, disharmony about interpersonal relations etc.
[ترجمه ترگمان]دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم، مملو از استرس است: بحران اقتصادی، contretemps، ناامیدی در کار مدرسه، عدم هماهنگی در روابط بین فردی و غیره
[ترجمه گوگل]دوره ای که در آن زندگی می کنیم یکی از بحران های اقتصادی استرس است، تضاد، ناامیدی در کار مدرسه، اختلاف بین روابط بین فردی و غیره

پیشنهاد کاربران

جر و بحث

رویداد یا موقعیت خجالت آور


کلمات دیگر: