کلمه جو
صفحه اصلی

embattled


(verb transitive) صف آرایی، حاضر به جنگ شدن، تحت فشار شدید قرار دادن

انگلیسی به فارسی

کلاهبرداری کرد، حاضر بجنگ شدن، تحت فشار شدید قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: under attack by enemies or opponents; involved in battle.
مشابه: militant

(2) تعریف: arranged or prepared for battle.

• ready for battle; fortified against attack
an embattled person or group is having a lot of problems.

جملات نمونه

1. an embattled fortress wall
دیواره ی دندانه دار دژ

2. the embattled troops were ready for action
قشون صف آرایی شده آماده ی عمل بود.

3. the modern mother feels embattled
مادر امروزی احساس می کند که در فشار است.

4. we must all come to the aid of our embattled party
همگی باید به کمک حزبمان که از هر سو مورد حمله است بشتابیم.

5. The embattled president had to resign.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور که تحت فشار قرار گرفته بود ناچار بود استعفا دهد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور مهاجم مجبور به استعفا شد

6. The embattled president also denied recent claims that he was being held hostage by his own soldiers.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تحت فشار نیز ادعاهای اخیر مبنی بر گروگان گرفتن او توسط سربازان خود را تکذیب کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور مخفی همچنین ادعاهای اخیر را رد کرد که توسط سربازان خود گروگان گرفته شده است

7. Embattled homeowners wanting to sell their homes will face further problems this year.
[ترجمه ترگمان]Embattled که قصد فروش خانه های خود را دارند امسال با مشکلات بیشتری مواجه خواهند شد
[ترجمه گوگل]املاک و مستغلات، که مایل به فروش خانه های خود هستند، در سال جاری با مشکلات بیشتری مواجه خواهند شد

8. Or else it becomes an increasingly embattled stance, out of touch with the world.
[ترجمه ترگمان]و یا این که این موضع به طور فزاینده ای تحت فشار قرار می گیرد و از تماس با جهان خارج می شود
[ترجمه گوگل]یا به عبارت دیگر، این موضع به طور فزاینده ای به وجود می آید، بدون تماس با جهان

9. He is the embattled president of a university seeking to raise its stature on the higher education landscape.
[ترجمه ترگمان]او رئیس جمهور تحت فشار یک دانشگاه است که به دنبال افزایش مقام خود در چشم انداز آموزش عالی است
[ترجمه گوگل]او رئیس جمهور کشته شده دانشگاه است که قصد دارد در مورد چشم انداز آموزش عالی خود را ارتقا دهد

10. So powerful had these embattled minorities become, that decent chaps like him had been forced upon the defensive.
[ترجمه ترگمان]این اقلیت که در اقلیت بودند، این، نجیب مثل او مجبور به دفاع از خود شده بودند
[ترجمه گوگل]اینقدر قدرتمند بود که این اقلیت ها را به قتل برساند، که فریبندهای شایسته مانند او را به دفاعی مجبور کرده بودند

11. The projecting porch with its embattled parapet is rendered with local marl and is a late sixteenth-century addition.
[ترجمه ترگمان]این تراس که به شدت تحت فشار قرار دارد، با marl محلی صورت می گیرد و افزون بر آن، یکی از addition اواخر قرن شانزدهم است
[ترجمه گوگل]حیاط نمایش داده شده با پاراپیتی کماندار آن با مارل محلی ساخته شده است و علاوه بر قرن شانزدهم قرن است

12. This was an embattled and a battling faith.
[ترجمه ترگمان]این یک ایمان در حال جنگ بود و جنگی در کار بود
[ترجمه گوگل]این یک اعتصاب و اعتصاب بود

13. The embattled Chancellor had been hoping for a public show of loyalty from the Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]صدراعظم تحت فشار به نمایش عمومی وفاداری از نخست وزیر امیدوار بود
[ترجمه گوگل]صدراعظم کلاهبردار امیدوار بود که یک نمایش عمومی از وفاداری نخست وزیر داشته باشد

14. Embattled Mr Major did manage to avert an immediate world trade war.
[ترجمه ترگمان]Embattled آقای Major مدیریت یک جنگ تجاری فوری جهانی را مدیریت کرد
[ترجمه گوگل]آقای آقای Major در نهایت موفق به جلوگیری از جنگ تجاری جهانی فوری شد

15. For Sprint Nextel, an embattled American wireless operator, it offers the chance of a comeback.
[ترجمه ترگمان]برای Nextel دو سرعت، یک اپراتور بی سیم که تحت فشار قرار دارد، فرصت بازگشت را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]برای Sprint Nextel، یک اپراتور بی سیم آمریکایی، این امکان را برای بازپس گیری فراهم می کند

پیشنهاد کاربران

دارای مشکلات زیاد و تحت فشار


کلمات دیگر: