کلمه جو
صفحه اصلی

come alive


جان گرفتن، سرحال آمدن

انگلیسی به فارسی

زنده بیا


انگلیسی به انگلیسی

• become lively, start living; awaken, stop sleeping (informal)

جملات نمونه

1. The doctor's voice had come alive and his small eyes shone.
[ترجمه ترگمان]صدای دکتر زنده بود و چشمان کوچکش می درخشید
[ترجمه گوگل]صدای دکتر زنده بود و چشم های کوچکش درخشید

2. She made history come alive with tales from her own memories.
[ترجمه ترگمان]او تاریخ را با داستان هایی که از خاطرات خودش زنده بود زنده کرد
[ترجمه گوگل]او داستان را با خاطرات خود زنده کرد

3. The city starts to come alive after dark.
[ترجمه ترگمان]شهر بعد از تاریک شدن هوا شروع به زنده شدن می کند
[ترجمه گوگل]این شهر بعد از تاریکی زنده می شود

4. The fishing villages come alive in spring.
[ترجمه ترگمان]دهکده های ماهیگیری در بهار زنده خواهند شد
[ترجمه گوگل]روستاهای ماهیگیری در بهار زنده می مانند

5. Hopefully, we can make history come alive for the children.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که ما بتوانیم تاریخ را برای بچه ها زنده کنیم
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانیم تاریخ را برای کودکان زنده کنیم

6. The streets come alive after dark.
[ترجمه ترگمان]خیابان ها بعد از تاریک شدن هوا زنده می شوند
[ترجمه گوگل]خیابان ها بعد از تاریکی زنده می شوند

7. Her long blonde hair seemed to come alive in the sunlight which gave it golden highlights.
[ترجمه ترگمان]موی بلند بلوند او به نظر می رسید که در نور خورشید که آن را به رنگ طلایی روشن کرده بود زنده بیرون امده است
[ترجمه گوگل]موهای بلوند بلند او به نظر می رسید زنده در نور خورشید است که به آن برجسته های طلایی

8. Hodges' stories make history come alive.
[ترجمه ترگمان]داستان هایی که هاجس میگه تاریخ زنده میشه
[ترجمه گوگل]داستان های هاجز داستان را زنده می کند

9. The walls come alive with foaming beer and music surrounds them as the audience journeys upward in a can of Guinness.
[ترجمه ترگمان]دیوارها با آبجو کف آلود بیرون می آیند و موسیقی آن ها را احاطه می کند چون تماشاچیان به سمت بالا در قوطی Guinness حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]دیوارها با آبجو فوم زنده میشوند و موسیقی آنها را به عنوان مخاطب به سمت بالا در قوطی گینس میبیند

10. John's face seemed to come alive and his spirit escaped the prison of the photograph releasing brief images of happy times.
[ترجمه ترگمان]چهره جان سالم به نظر می رسید و روح او از زندان عکس گریخت و تصاویری کوتاه از لحظات شاد را منتشر کرد
[ترجمه گوگل]صورت جان به نظر می رسید زنده می آمد و روح او فرار از زندان از عکس منتشر تصاویر کوتاه از بار خوشحال

11. He felt he had only come alive when he started surfing.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که فقط وقتی شروع به گردش می کند زنده است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او فقط زنده بود وقتی که شروع به گشت و گذار کرد

12. Making this unlovely acronym come alive is the job of two committees being set up in Brussels this week.
[ترجمه ترگمان]این unlovely که به اختصار بیان شده است، کار دو کمیته است که این هفته در بروکسل راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]ایجاد این اصطلاح غیرمعمول زنده است، کار دو کمیته در این هفته در بروکسل است

13. The quest to make the songs come alive helps reignite the players' chemistry after the long layoff.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای زنده کردن این آهنگ ها کمک می کند که بعد از layoff طولانی، شیمی بازیکنان را دوباره روشن کند
[ترجمه گوگل]تلاش برای ساختن آهنگها زنده است، پس از اخراج طولانی، شیمی بازیگران را احیا میکند

14. Then the cliffs come alive with sea birds gliding effortlessly along the coastline on fishing or scavenging expeditions.
[ترجمه ترگمان]سپس این صخره ها با پرندگان دریایی زنده می شوند که در امتداد خط ساحلی در سفره ای ماهیگیری یا خشکی به راه خود ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]سپس صخره ها با پرنده های دریایی به آرامی در امتداد خط ساحلی ماهیگیری و یا سفرهای تفریحی، زنده می مانند

15. He made parliament come alive with unscripted reports of the heated debates during the Suez debacle.
[ترجمه ترگمان]او پارلمان را وادار کرد تا در مورد بحث های داغ در طول شکست کانال سوئز، زنده بماند
[ترجمه گوگل]او مجلس را با گزارش های غیر رسمی از بحث های داغ در طول بحران سوئز زنده کرد

پیشنهاد کاربران

به خود آمدن

به وجد آمدن

جان گرفتن - سرحال آمدن

هیجان انگیز شدن ، جذاب شدن

واقعی جلوه دادن، زنده مجسم کردن، جان دادن

جان گرفتن
فعال شدن


کلمات دیگر: