لئیم، پست، خسیس، جوکی
mingy
لئیم، پست، خسیس، جوکی
انگلیسی به فارسی
پست،جوکی،خسیس
انگلیسی به انگلیسی
• (british) stingy; mean, nasty
someone who is mingy is mean and unwilling to give or use very much of something; an informal word.
something that is mingy is smaller in size or amount than you expect or than you think is proper; an informal word.
someone who is mingy is mean and unwilling to give or use very much of something; an informal word.
something that is mingy is smaller in size or amount than you expect or than you think is proper; an informal word.
جملات نمونه
1. This restaurant serves very mingy portions.
[ترجمه ترگمان]این رستوران غذاهای بسیار خوش مزه را سرو می کند
[ترجمه گوگل]این رستوران بخش های بسیار متنوعی را عرضه می کند
[ترجمه گوگل]این رستوران بخش های بسیار متنوعی را عرضه می کند
2. He's so mingy with his money.
[ترجمه ترگمان]او با پولش خیلی درگیر است
[ترجمه گوگل]او خیلی پولدار است
[ترجمه گوگل]او خیلی پولدار است
3. All a bit mingy for such a big house, was Lalage's inward comment.
[ترجمه ترگمان]این یک خانه بزرگ برای چنین خانه ای بزرگ، یک نظر درونی و درونی بود
[ترجمه گوگل]همه چیز کمی برای یک خانه بزرگ بود، نظر لالایی در داخل بود
[ترجمه گوگل]همه چیز کمی برای یک خانه بزرگ بود، نظر لالایی در داخل بود
4. She seemed little and mingy, pale and tight.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او کوچک و لاغر، رنگ پریده و تنگ به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید کم و مات، کم رنگ و تنگ است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید کم و مات، کم رنگ و تنگ است
5. My godmother never gives me anything but a mingy ten shillings at Christmas.
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی من هیچ وقت چیزی به جز ده شیلینگ در کریسمس به من نمی دهد
[ترجمه گوگل]کرم مادر من هرگز به من چیزی نمی دهد، اما ده شیلینگ ده ساله در کریسمس
[ترجمه گوگل]کرم مادر من هرگز به من چیزی نمی دهد، اما ده شیلینگ ده ساله در کریسمس
6. You're mingy to give me such a small piece of cake.
[ترجمه ترگمان]تو دی گه حق نداری به من یه تیکه کیک کوچولو بدی
[ترجمه گوگل]شما مثل اینکه یک کیک کوچیک را به من بدهید
[ترجمه گوگل]شما مثل اینکه یک کیک کوچیک را به من بدهید
7. My godmother never gives me anything but mingy ten shillings at Christmas.
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی من هیچ وقت چیزی به جز ده شیلینگ در کریسمس به من نمی دهد
[ترجمه گوگل]خدای من هرگز به من چیزی جز دهان شگفت انگیز در کریسمس نمی دهد
[ترجمه گوگل]خدای من هرگز به من چیزی جز دهان شگفت انگیز در کریسمس نمی دهد
8. I only gave five dollars towards his present - do you think that was a bit mingy?
[ترجمه ترگمان]من فقط پنج دلار به هدیه اون دادم فکر می کنی یه کم mingy؟
[ترجمه گوگل]من فقط پنج دلار به سمت فعلی دادم - آیا فکر می کنید که کمی مبهم بود؟
[ترجمه گوگل]من فقط پنج دلار به سمت فعلی دادم - آیا فکر می کنید که کمی مبهم بود؟
9. I hate that restaurant - they give you really mingy portions.
[ترجمه ترگمان]من از آن رستوران متنفرم - آن ها به شما غذاهای واقعا mingy می دهند
[ترجمه گوگل]من از آن رستوران متنفر هستم - آنها به شما بخش های بسیار متنوعی میدهند
[ترجمه گوگل]من از آن رستوران متنفر هستم - آنها به شما بخش های بسیار متنوعی میدهند
پیشنهاد کاربران
خسیس
کلمات دیگر: