کلمه جو
صفحه اصلی

castrate


معنی : تضعیف کردن، اخته کردن، عقیم کردن
معانی دیگر : تخم ها را کشیدن، بی خایه کردن، از مردی انداختن، (نادر) تخمدان های زن را در آوردن

انگلیسی به فارسی

اخته کردن، تضعیف کردن


کاسه زدن، اخته کردن، تضعیف کردن، عقیم کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: castrates, castrating, castrated
مشتقات: castration (n.), castrator (n.)
(1) تعریف: to remove the sexual organs of, esp. the testicles; geld.
مشابه: fix

(2) تعریف: to remove the potent elements of; emasculate.

• emasculate, sterilize, remove the male glands
when a male animal is castrated, its testicles are removed.

مترادف و متضاد

تضعیف کردن (فعل)
attenuate, weaken, castrate, debilitate, demoralize, unbrace

اخته کردن (فعل)
neuter, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate

عقیم کردن (فعل)
frustrate, castrate, mock, spay, sterilize, narrow down

remove sexual organs


Synonyms: alter, asexualize, caponize, change, cut, deprive of virility, desexualize, emasculate, eunuchize, fix, geld, mutilate, neuter, spay, sterilize, unsex


جملات نمونه

1. Then castrate him to render him docile.
[ترجمه ترگمان]سپس او را تضعیف کند تا او را مطیع و مطیع سازد
[ترجمه گوگل]سپس او را مجبور کنید تا او را تحسین کند

2. The farmer may castrate the excess bulls, creating steers, or slaughter them.
[ترجمه ترگمان]این مزرعه دار ممکن است به گاو نر زیاده روی کند، گاوها را ایجاد کند، یا آن ها را بکشد
[ترجمه گوگل]کشاورز ممکن است گاوهای اضافی را از بین ببرد، آنها را ایجاد کند یا کشتار کنند

3. In many such cases, vets often castrate the apparent aggressor, but this invariably makes matter a lot worse.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از این موارد، دامپزشکان غالبا متجاوز از این متجاوز محسوب می شوند، اما این مساله همواره باعث بدتر شدن اوضاع می شود
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، دامپزشکان معمولا متجاوز ظاهری را مرتکب می شوند، اما این به طور پیوسته باعث می شود که خیلی بدتر شود

4. Yet why should you castrate yourself To be rid of them both?
[ترجمه ترگمان]با این حال، چرا خودت را مجبور می کنی که هر دو را از شر آن ها خلاص کنی؟
[ترجمه گوگل]با این حال چرا باید خودتان را سرزنش کنید تا از هر دو آنها خلاص شوید؟

5. There is no better way on earth to castrate collectivised protest than to have everyone sitting in their bedroom, atomised and alienated, doing things they want to do in private.
[ترجمه ترگمان]هیچ راه بهتری برای اعتراض earth وجود ندارد تا اینکه همه کسانی که در اتاق خوابشان نشسته اند، atomised و alienated، کارهایی را که می خواهند در بخش خصوصی انجام دهند انجام دهند
[ترجمه گوگل]هیچ راهی بهتر بر روی زمین برای اعتراض به اعتراض جمعآوری نشده وجود دارد تا اینکه هر کسی در اتاق خوابشان نشسته، آزاردهنده و بیگانه باشد، کارهایی را که میخواهند انجام دهند در حالت خصوصی انجام دهند

6. To castrate ( a horse, for example ).
[ترجمه ترگمان]برای مثال (به عنوان مثال یک اسب)
[ترجمه گوگل]برای کاستارد (به عنوان مثال اسب)

7. I am a proactive eunuch, I castrate myself even before the surgeon raises his scalpel.
[ترجمه ترگمان]من یک کاردار ارشد هستم، و حتی قبل از اینکه جراحی چاقوی جراحی رو بالا ببره خودم رو آخته می کنم
[ترجمه گوگل]من یک قهرمان پیش پا افتاده هستم، حتی قبل از اینکه جراح چانه خود را بالا بکشد، من خودم را محاصره می کنم

8. Please castrate me, I can be healthier like this.
[ترجمه ترگمان]، لطفا منو تضعیف کنین من می تونم اینطوری سالم تر باشم
[ترجمه گوگل]لطفا من را غارت کنید، من می توانم مثل این باشم

9. Mrs. White doesn't know how to castrate the cattle.
[ترجمه ترگمان]خانم وایت نمی داند چطور گاوها را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]خانم سفید نمی داند که چگونه گاو را چسبیده است

10. Step no. it is the best to castrate a bull to start when it's a calf.
[ترجمه ترگمان] قدم سوم، نه بهترین راه اینه که یک گاو را تضعیف کنیم وقتی که یک گوساله باشه
[ترجمه گوگل]گام نه بهتر است یک گلدان را به عنوان یک گوساله شروع به کتک زدن کند

11. Castrate: To remove the testicles of a male; geld or emasculate.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بیضه نر و یا emasculate را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]کاستات برای حذف بیضه های مردانه؛ geld یا emasculate

12. Do I castrate anyone important.
[ترجمه ترگمان]من کسی رو آخته می کنم که مهم باشه
[ترجمه گوگل]هرکسی را مهم می بینم

13. In the ancient world, it was probably rare to castrate a dog or cat.
[ترجمه ترگمان]در دنیای باستان، احتمالا برای castrate یک سگ یا گربه نادر بود
[ترجمه گوگل]در دنیای باستانی، احتمالا یک سگ یا گربه کاستور شده بود

14. Tesco manager Bernard Andrews handed over £5000 to the men who threatened to castrate his teenage sons.
[ترجمه ترگمان]مدیر تسکو، برنارد اندروز، ۵۰۰۰ پوند را به مردانی که تهدید می کردند پسران نوجوان خود را محکوم می کنند، تحویل داد
[ترجمه گوگل]برنارد اندروز، مدیر تسکو، به افرادی که تهدید کرده بود پسران نوجوان خود را به قتل برسانند، مبلغ 5000 پوند داد

a castrated bull

گاو اخته


a castrated man (or eunuch)

مرد خواجه، مرد مقطوع‌النسل، خصی


پیشنهاد کاربران

اَختِهیدَن = اخته شدن.
اَختِهاندَن = اخته کردن.

عقیم کردن

خواجهیدن/خواجِهاندن.


کلمات دیگر: