کلمه جو
صفحه اصلی

phlebotomy


معنی : حجامت، خون گیری، فصد، رگ زنی
معانی دیگر : (پزشکی) حجامت، ورید بری، سیاهرگ بری، طب رگ زنی، نیشتر

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) رگ زنی، فصد، حجامت، نیشتر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: phlebotomies
مشتقات: phlebotomical (adj.), phlebotomist (n.)
• : تعریف: the therapeutic drawing of blood by opening a vein.
مشابه: tap

• drawing blood for medical purposes

مترادف و متضاد

حجامت (اسم)
cup, bloodletting, phlebotomy, leech

خون گیری (اسم)
bloodletting, phlebotomy, depletion, venesection

فصد (اسم)
bloodletting, phlebotomy, venesection

رگ زنی (اسم)
phlebotomy, depletion

جملات نمونه

1. Effects of iron reduction by phlebotomy were tested in a 6-year, controlled clinical trial in 277 cancer-free PAD patients.
[ترجمه ترگمان]اثرات کاهش آهن از طریق گرفتن خون گرفتن در طی یک دوره ۶ ساله، تحت کنترل بالینی در حدود ۲۷۷ بیمار با سابقه سرطان تحت کنترل سرطان، مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثرات کاهش آهن توسط فلبوتومی در یک کارآزمایی بالینی تصادفی 6 ساله در 277 بیمار مبتلا به سرطان بدون سرطان مورد آزمایش قرار گرفت

2. Lightening skin pigmentation was found after treatment with phlebotomy, chelating agent and regular insulin injection for 16 months. We herein present this case and review the literature.
[ترجمه ترگمان]رنگ pigmentation پوست پس از درمان با خون گرفتن، عامل کی لیت ساز و تزریق انسولین عادی به مدت ۱۶ ماه یافت شد ما در اینجا این پرونده را مورد بررسی قرار می دهیم و مقالات را مرور می کنیم
[ترجمه گوگل]پس از درمان با فلبوتومی، عوامل شیمیایی و تزریق انسولین به طور منظم برای 16 ماه، رنگدانه پوست روشن شد ما در اینجا این مورد را ارائه می دهیم و ادبیات را مرور می کنیم

3. Phlebotomy technician students learn. under the supervision of physicians and other health care professionals. to draw blood samples from patients using a variety of intrusive procedures.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان تکنسین کامپیوتر می آموزند تحت نظارت پزشکان و دیگر متخصصان مراقبت های بهداشتی برای ترسیم نمونه های خون از بیماران با استفاده از روش های of
[ترجمه گوگل]دانش آموزان تکنسین Phlebotomy یاد می گیرند تحت نظارت پزشکان و سایر متخصصان مراقبت های بهداشتی برای نمونه گیری خون از بیماران با استفاده از انواع اقدامات نفوذی

4. Conclusion: venesection and phlebotomy therapy with extensive prospect of development, needs further research and summarization.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: درمان venesection و حجامت با چشم انداز گسترده توسعه، نیاز به تحقیق و خلاصه سازی بیشتر دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: درمان دارویی و فلبوتومی با چشم انداز گسترده توسعه، نیازمند تحقیقات بیشتر و خلاصه شدن است

5. Objective:Discuss the venesection and phlebotomy therapy.
[ترجمه ترگمان]هدف: در مورد the و گرفتن رگ زدن و زدن، بحث کنید
[ترجمه گوگل]اهداف: درمان ونتیوسکوپ و فلبوتومی را مورد بحث قرار دهید

6. Method: Discuss the venesection and phlebotomy therapy based on theory and practice.
[ترجمه ترگمان]روش: در مورد روش درمان و گرفتن رگ زدن، براساس تئوری و عمل توضیح دهید
[ترجمه گوگل]روش درمان مبتلایان به پوکی استخوان و فیبوتومی براساس نظریه و عمل است

7. Policy guidance and guidelines on best practices are available for all injections including phlebotomy and lancet procedures.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های و دستورالعمل های سیاست گذاری بر روی بهترین روش ها برای همه تزریقات، از جمله خون گرفتن و استفراغ، در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های سیاست گذاری و دستورالعمل ها در مورد بهترین شیوه ها برای همه تزریقات شامل روش های فلبوتومی و لنست در دسترس است

8. Objective: To investigate the application of trocar puncture in phlebotomy .
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی کاربرد of trocar در رگ زدن
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی کاربرد پانکراخت تروک در فلبوتومی

9. Results: As a simple and effective medical treatment, venesection and phlebotomy therapy could be the supplement of other therapy and method of adjunctive therapy.
[ترجمه ترگمان]نتایج: به عنوان یک درمان پزشکی ساده و موثر، venesection و phlebotomy، می تواند مکمل دیگر درمان و روش درمان adjunctive باشد
[ترجمه گوگل]نتایج: به عنوان یک درمان ساده و موثر، درمان ونزکتیو و فلبوتومی می تواند مکمل دیگری از درمان و روش درمان اضافی باشد

10. He felt much better after the doctor did a phlebotomy on him.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دکتر از او خون گرفت حالش بهتر شد
[ترجمه گوگل]او پس از اینکه دکتر به او دچار فلبوتومی شد، خیلی بهتر شد

11. Transfusion rate was significantly associated with the small GA, the low BW, the severity of the diseases and the volume of phlebotomy blood loss.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال به طور قابل توجهی با GA کوچک، اصلاح کم، شدت بیماری ها و حجم خون گرفتن خون بندناف مرتبط بود
[ترجمه گوگل]میزان انتقال خون به طور معنی داری با GA کم، BW پایین، شدت بیماری و میزان خونریزی فیبوتومی دیده شد

12. Objective To investigate the effects of personal film intervention in the apheresis platelet donors on anxiety and pain caused by vein phlebotomy during donating.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد اثرات مداخله فیلم شخصی در the: اهدا کنندگان پلاکت به خاطر اضطراب و درد ناشی از رگ زدن سیاه رگ در حین اهدای خون
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تاثیر مداخلات فیلمی شخصی در اهداکنندگان فیبری آلفای ناشی از اضطراب و درد ناشی از فلبوتومی وریدی در حین اهدا

13. In addition, blood pressure is able to adjust by taking Chinese medicine, as well as acupuncture and acupoint treatment, massages and phlebotomy therapy.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فشار خون می تواند با استفاده از طب سنتی چینی و نیز طب سوزنی و روش درمانی، ماساژ و گرفتن رگ زدن، سازگاری داشته باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فشار خون می تواند با استفاده از طب چینی، و همچنین طب سوزنی و درمان آکاپوتین، ماساژ و درمان فلبوتومی، تنظیم شود

پیشنهاد کاربران

گرفتن آزمایش خون


کلمات دیگر: