(عامیانه) به آسانی و به مقدار زیاد، بسرعت وبمقدار زیاد
hand over fist
(عامیانه) به آسانی و به مقدار زیاد، بسرعت وبمقدار زیاد
انگلیسی به فارسی
بسرعت وبمقدار زیاد
جملات نمونه
1. Five years ago, the company was losing money hand over fist.
[ترجمه شمشيرگران] پنج سال پیش کمپانی داشت پول زیادی را از دست میداد ( داشت ورشکست میشد )
[ترجمه سینا] پنج سال پیش، شرکت به راحتی پول زیادی را از دست می داد.
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش، شرکت پولی را که در دست داشت از دست داده بود[ترجمه گوگل]پنج سال پیش این شرکت پول دست و پا زدن را از دست داد
2. Business was good and we were making money hand over fist.
[ترجمه شمشيرگران] کسب و کار خوب بود و ما هم داشتیم پول زیادی بدست میآوردیم ( داشتیم سود خوبی میکردیم )
[ترجمه شمشيرگران] کسب و کار خوب بود و ما هم داشتیم بسرعت پول زیادی بدست میآوردیم ( سود میکردیم )
[ترجمه ترگمان]کار و کاسبی خوب بود و ما داشتیم پول پس انداز می کردیم[ترجمه گوگل]کسب و کار خوب بود و ما دست به دست پول گرفتیم
3. Susan: It's great! We're making money hand over fist.
[ترجمه شمشيرگران] سوزان: عالیه! داریم پولکلانی بدست میآوریم
[ترجمه ترگمان]عالیه! ما داریم پول در دست می گیریم[ترجمه گوگل]سوزان: عالی است ما پول دست و پا میزنیم
4. Are they throwing their investors'money hand over fist?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها پول سرمایه گذاران خود را به دست می اندازند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها سرمایه گذاران خود را به دست مودم می اندازند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها سرمایه گذاران خود را به دست مودم می اندازند؟
5. A snowstorm is coming up hand over fist.
[ترجمه ترگمان]یک طوفان در دست است
[ترجمه گوگل]یک آفتاب برافروخته است
[ترجمه گوگل]یک آفتاب برافروخته است
6. A snowstorm is hand over fist.
[ترجمه ترگمان]یک طوفان در دست است
[ترجمه گوگل]یک آفتاب بر روی مشت قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک آفتاب بر روی مشت قرار دارد
7. During the World War the firm made money hand over fist.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ جهانی، شرکت مبلغ هنگفتی به دست آورد
[ترجمه گوگل]در طول جنگ جهانی، شرکت پول دست و پا زد
[ترجمه گوگل]در طول جنگ جهانی، شرکت پول دست و پا زد
8. He makes money hand over fist.
[ترجمه ترگمان]دستش را مشت می کند
[ترجمه گوگل]او پول را به دست می گیرد
[ترجمه گوگل]او پول را به دست می گیرد
9. The company is losing money hand over fist.
[ترجمه ترگمان]شرکت دست خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت پول دست خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت پول دست خود را از دست می دهد
10. Meanwhile, Chinese banks are hand over fist as China's economy continues to expand.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، بانک های چینی دست به دست هم داده اند چون اقتصاد چین همچنان به گسترش خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]در همین حال، بانک های چینی دست اندرکار هستند چرا که اقتصاد چین همچنان گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]در همین حال، بانک های چینی دست اندرکار هستند چرا که اقتصاد چین همچنان گسترش می یابد
11. Louis is an excellent businessman and he is hand over fist.
[ترجمه ترگمان]لویی یک تاجر بسیار عالی است و دست به دست دارد
[ترجمه گوگل]لوئیس یک تاجر عالی است و او دست مشت را می گیرد
[ترجمه گوگل]لوئیس یک تاجر عالی است و او دست مشت را می گیرد
12. Trade Unions are recruiting hand over fist.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های کارگری دست به دست هم داده اند
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری دست به دست هم می دهند
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری دست به دست هم می دهند
13. The boy learned to climb the tree hand over fist.
[ترجمه ترگمان]پسر یاد گرفت که از دست درخت بالا برود
[ترجمه گوگل]این پسر یاد گرفت که از دست درخت بر مشت بلند شود
[ترجمه گوگل]این پسر یاد گرفت که از دست درخت بر مشت بلند شود
14. With these quality products, we are making money hand over fist.
[ترجمه ترگمان]با این محصولات با کیفیت، ما دست به دست هم می دهیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از این محصولات با کیفیت، ما پول دست و پا میزنیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از این محصولات با کیفیت، ما پول دست و پا میزنیم
15. I would give anything to make money hand over fist.
[ترجمه ترگمان]حاضرم هر کاری بکنم تا دستم رو مشت کنم
[ترجمه گوگل]من هر چیزی را که پول را به دست می دهم بدهم
[ترجمه گوگل]من هر چیزی را که پول را به دست می دهم بدهم
پیشنهاد کاربران
به دست اوردن پول یهویی
Hand over fist = اصطلاح هست یعنی سریعاً یا فوراً معادل rapidly یا immediately
مثال :
He started losing money hand over fist and eventually, he went bankrupt
سریعا شروع به از دست دادن پولهایش کرد و در نهایت او برشکست شد
مثال :
He started losing money hand over fist and eventually, he went bankrupt
سریعا شروع به از دست دادن پولهایش کرد و در نهایت او برشکست شد
با سرعت و مقدار زیاد
خیلی زیاد
کلمات دیگر: