1. a servant must not enter the bedroom unbidden
نوکر نباید بدون اینکه او را صدا زده باشند وارد اتاق خواب شود.
2. the servant blundered and delivered the money at the wrong address
مستخدم اشتباه لپی کرد و پول ها را به آدرس عوضی تحویل داد.
3. the servant gave his master's message
نوکر پیام اربابش را رساند.
4. the servant is off today
امروز روز کار آن مستخدم نیست.
5. the servant turned out to be a thief
نوکر دزد از آب درآمد.
6. a grumbling servant
نوکر غرغرو
7. an indented servant
نوکر ملزم به خدمت (طبق قرارداد)
8. an indentured servant
نوکر ملزم به خدمت
9. the maid servant loitered so much along the way that she got home two hours late
کلفت آنقدر آهسته راه می رفت و سر راه مکث می کرد که دو ساعت دیر به منزل رسید.
10. he is a mere servant
او یک نوکر بیش نیست.
11. she advertised for a servant
او برای مستخدم (در روزنامه) آگهی کرد.
12. i have got a tame servant who keeps my house in order
نوکر سربراهی دارم که خانه ام را مرتب و منظم می کند.
13. the interval between master and servant
تفاوت میان ارباب و نوکر
14. they bundled away the pregnant servant to her village
کلفت آبستن را فورا به ده خود فرستادند.
15. either come to the capital as servant / or prepare for war
یا بیا پایتخت در خدمت / یا که آماده باش جنگانا
16. the evasive answers of a dishonest servant
پاسخ های گریز جویانه ی نوکر نادرست
17. the shameful jangle of the lady and her servant
مشاجره ی شرم آور خانم و کلفت او
18. he treated him more like a fellow than a servant
با او بیشتر مثل همقطار رفتار می کرد تا نوکر.
19. Why doesn't the servant come when I call?
[ترجمه ترگمان]چرا وقتی زنگ می زنم، مستخدم آمد؟
[ترجمه گوگل]چرا خدمتکار نمی آید وقتی من تماس می گیرم؟
20. The servant bowed the guests out as they left.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت اتاق را ترک کرد و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]خدمتکار هنگام خروج مهمانان را خفه کرد
21. The master left his money with a trusty servant.
[ترجمه ترگمان]ارباب پول خود را با یک خدمتکار قابل اعتماد تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد پول خود را با یک بنده معتبر به دست آورد
22. Ask the hour maid servant to clean the floor.
[ترجمه ترگمان]از یک ساعت دیگر از خدمتکار بخواه که کف اتاق را تمیز کند
[ترجمه گوگل]از بنده خدمتکار بخواهید که کف را تمیز کند
23. From the evidence the detective deduced that the servant had done it.
[ترجمه ترگمان]بازرس نتیجه گرفت که خدمتکار این کار را کرده است
[ترجمه گوگل]از شواهد کارآگاهی متوجه شد که بنده آن را انجام داده است
24. Fire is a good servant but a bad master.
[ترجمه ترگمان]آتش خدمتکار خوبی است اما ارباب بدی است
[ترجمه گوگل]آتش بنده خوبی است اما استاد بد است
25. Last year, a civil servant was imprisoned for leaking a document to the press.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، یک کارمند دولت به دلیل درز کردن یک سند به مطبوعات زندانی شد
[ترجمه گوگل]سال گذشته، یک نفر به دلیل انتشار یک سند به مطبوعات زندانی شد