کلمه جو
صفحه اصلی

incubus


معنی : ظالم، کابوس، بختک
معانی دیگر : (قرون وسطی - موجود خبیث یا دیوچه ای که با زن های خسبیده جماع می کرد) اینکوبوس، برفنجک، زورگو

انگلیسی به فارسی

بختک، کابوس، ظالم، زورگو


انکوبوس، کابوس، بختک، ظالم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: incubi, incubuses
(1) تعریف: an evil spirit in male form that is said to have sexual intercourse with women as they sleep. (Cf. succubus.)

(2) تعریف: a frightening dream.
مشابه: nightmare

(3) تعریف: anything that oppresses one.

• evil spirit; nightmare; something which causes distress or depression

مترادف و متضاد

ظالم (اسم)
tyrant, oppressor, despot, represser, incubus

کابوس (اسم)
mare, incubus, nightmare

بختک (اسم)
mare, incubus, nightmare

evil spirit


Synonyms: demon, devil, fiend, goblin, hobgoblin, nightmare, succuba, succubus


جملات نمونه

1. Public services, by comparison, are an incubus.
[ترجمه ترگمان]خدمات عمومی، با مقایسه، یک خون آشام هستند
[ترجمه گوگل]خدمات عمومی، به مقایسه، یک انکوبوس هستند

2. A bog-eyed incubus on day release from hell?
[ترجمه ترگمان]یه خون آشام با چشم یه روزی از جهنم آزاد میشه؟
[ترجمه گوگل]یک انکوبوس غول پیکر در روز آزاد از جهنم؟

3. According to various legends, the incubus is said to have a gigantic penis, sometimes burning hot or freezing cold.
[ترجمه ترگمان]با توجه به افسانه های مختلف، مرد خون آشام گفته که یک کیر غول پیکر دارد، گاهی اوقات داغ یا سرد است
[ترجمه گوگل]به گفته افسانه های مختلف، گفته شده است که اینکوبوس یک آلت تناسلی غول پیکر دارد، گاهی اوقات سرد و گرم می شود

4. Some stories claim the incubus has two penises, so he can doubly penetrate his victim.
[ترجمه ترگمان]بعضی از داستان ها ادعا می کنند که یک کابوس دو penises دارد، بنابراین او می تواند دو برابر قربانی او نفوذ کند
[ترجمه گوگل]بعضی از داستانها ادعا می کنند که اینکوبوس دارای دو جنس است، بنابراین او می تواند دوبار به قربانی خود نفوذ کند

5. The incubus, from the Latin for "nightmare, " is a demon that sexually assaults women, and sometimes men, while they are asleep.
[ترجمه ترگمان]یک خون آشام، از زبان لاتین برای یک کابوس، یک شیطان است که از تجاوز جنسی زنان تجاوز می کند، و بعضی وقت ها مردها، در حالی که آن ها خواب هستند
[ترجمه گوگل]اینکوبوس، از لاتین به خاطر 'کابوس'، یک شیطان است که از نظر جنسی، زنان و مردان گاهی اوقات به خواب میروند

6. The succubus is the female counterpart of the incubus. She is a demon seductress who preys on sleeping men, draining them of their "vitality. "
[ترجمه ترگمان]زن هم خوابه همتای زن این خون آشام است او یک شیطان شیطان است که مردان خفته را شکار می کند و آن ها را از \"سرزندگی\" شان تخلیه می کند
[ترجمه گوگل]سوکوکوس همپای زنانه اینکوبوس است او یکی از وسوسه های شیطانی است که بر مردن مردگان غلبه می کند و آنها را از 'قدرت حیاتی' خود تخریب می کند '

7. Joyce regarded his US citizenship as a moral and political incubus.
[ترجمه ترگمان]جو یس شهروندی آمریکا را به عنوان یک خون آشام اخلاقی و سیاسی در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]جویس شهروندی ایالات متحده را به عنوان یک اخوت سیاسی و اخلاقی در نظر گرفت

8. From the beginning, however, the engineers, like the artillery, were free of the incubus of purchased commissions.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از ابتدا، مهندسان، مانند توپخانه، از مردان commissions که خریده بودند، آزاد بودند
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا، مهندسان، مانند توپخانه، از این دسته از کمپنی های خریداری آزاد بودند

9. Its increase measures the increase in national wealth. Public services, by comparison, are an incubus.
[ترجمه ترگمان]افزایش آن، افزایش ثروت ملی را افزایش می دهد خدمات عمومی، با مقایسه، یک خون آشام هستند
[ترجمه گوگل]افزایش آن میزان افزایش ثروت ملی را اندازه گیری می کند خدمات عمومی، به مقایسه، یک انکوبوس هستند

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. After his death from old age, he was reborn in Sheogh as an Incubus.
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ او، او در سال Sheogh به عنوان یک incubus متولد شد
[ترجمه گوگل]پس از مرگ او از سن، او در Sheogh به عنوان Incubus دوباره متولد شد

12. He was appalled at the problem confronting him, weighted down by the incubus of his working-class station.
[ترجمه ترگمان]او از روبرو شدن با او وحشت کرده بود، که در اثر the ایستگاه کار او وزن سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]او با مشکلی روبرو شد که در اثر ایستادن در طبقه کارگرش وزنه برداری شده بود

13. In the morning I held a consultation with my wife and children and finally got rid of the heavy incubus .
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد با همسرم و فرزندانم مشورت کردم و در نهایت از شر یک خون آشام سنگین خلاص شدم
[ترجمه گوگل]صبح با همسرم و بچه ها مشورت کردم و سرانجام از انکوبوس سنگین خلاص شدم

14. He was at the problem confronting him, weighted down the incubus of his working - class station.
[ترجمه ترگمان]او در حال رویارویی با او بود، که وزن ایستگاه کار خود را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او مشکلی با او داشت، با افتادن انکوبوس ایستگاه کلاس کارگرش

15. By relocating its own economic principles, of mass production and popular culture, into China, the land of the teeming masses, America may have created a new incubus .
[ترجمه ترگمان]با تغییر اصول اقتصادی خود، از تولید انبوه و فرهنگ عمومی به چین، سرزمین توده های انبوه، ممکن است آمریکا یک خون آشام جدید را ایجاد کرده باشد
[ترجمه گوگل]با قرار دادن اصول اقتصادی، تولید انبوه و فرهنگ مردمی خود در چین، سرزمین توده های پرجمعیت، آمریکا ممکن است یک انکوبوس جدید ایجاد کند

پیشنهاد کاربران

nightmare



کلمات دیگر: