1. Have grandiose aims but puny abilities, great ambition but little talent.
[ترجمه ترگمان]هدف های grandiose، توانایی های puny، جاه طلبی شدید، اما استعداد کمی دارند
[ترجمه گوگل]اهداف بزرگ، اما توانایی های ضعیف، جاه طلبی بزرگ، اما استعداد کم است
2. My car only has a puny little engine.
[ترجمه ترگمان]ماشین من فقط یه موتور ریزه میزه داره
[ترجمه گوگل]ماشین من فقط یک موتور کوچک و ضعیف دارد
3. Our efforts look puny beside Fred's.
[ترجمه ترگمان]تلاش ما در کنار فرد ضعیف به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]تلاش های ما در کنار فردی به نظر می رسد
4. What a puny little creature!
[ترجمه ترگمان]چه موجود کوچکی است!
[ترجمه گوگل]یک موجود کوچک!
5. They laughed at my puny efforts at rock-climbing.
[ترجمه ترگمان]به تلاش ضعیف من در بالا رفتن سنگ خندیدند
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش سنگین من در سنگ نوردی خندیدند
6. She was awarded a puny £000 in compensation.
[ترجمه ترگمان]او مبلغ ناچیزی را به عنوان غرامت به او اهدا کرد
[ترجمه گوگل]او به مبلغ 000 پوند در جبران خسارت اعطا شد
7. They laughed at my puny efforts.
[ترجمه ترگمان]به تلاش کوچک من خندیدند
[ترجمه گوگل]آنها با تلاش های نابهنگام من خندیدند
8. The lamb was a puny little thing.
[ترجمه ترگمان]بره کوچولو یه چیز کوچیکی بود
[ترجمه گوگل]بره کمی چیز بدی بود
9. Puny had left baked chicken, and green beans cooked with new potatoes, one of his favorite meals.
[ترجمه ترگمان]Puny مرغ پخته و لوبیای سبز پخته همراه با سیب زمینی های تازه و یکی از وعده های غذایی مورد علاقه اش را ترک کرده بود
[ترجمه گوگل]مرغ مرغ پخته و لوبیا سبز پخته شده با سیب زمینی تازه، یکی از وعده های غذایی مورد علاقه اش بود
10. I was nicknamed Pune, an inverted pun on puny, a physical status I retained, nomatterhow many press-ups I did.
[ترجمه ترگمان]من به پون ۵ ملقب شده بودم، یک جناس لفظی به سبک puny، یک موقعیت جسمی که من حفظ کرده بودم، و بسیاری از ups را که من انجام دادم
[ترجمه گوگل]من به نام Pune نامگذاری شدم، یک جراحه معکوس در تنبیه بدنی، وضعیت فیزیکی من حفظ شد، بسیاری از فشردن من انجام دادم
11. The relatively puny father-of-three could have been forgiven for having second thoughts when he was picked.
[ترجمه ترگمان]زمانی که او انتخاب شد، مرد نسبتا ریزه اندام توانست به خاطر داشتن افکار ثانوی مورد عفو قرار گیرد
[ترجمه گوگل]پدر سهم نسبتا ضعیف می تواند برای داشتن افکار دوم زمانی که او برده شد، بخشوده شود
12. Puny blushed, and lowered her eyes.
[ترجمه ترگمان]Puny سرخ شد و چشمانش را پایین آورد
[ترجمه گوگل]قرمز مایل به زرد و چشمانش را پایین آورد
13. Persuasive in its action moments but puny in terms of character and dialogue.
[ترجمه ترگمان]متقاعد کننده در لحظات عملی خود اما از لحاظ شخصیت و گفتگو، ضعیف بود
[ترجمه گوگل]متقاعد کننده در لحظات عمل آن، اما از لحاظ شخصیت و گفت و گو ناتوان است
14. Puny started slicing the peeled apples.
[ترجمه ترگمان]Puny شروع به ضربه زدن به سیب پوست کنده کرد
[ترجمه گوگل]Puny شروع به برش سیب له کرد
15. It is Mr Ekdahl and his puny divorce settlement.
[ترجمه ترگمان]این آقای Ekdahl و اقامتگاه puny او است
[ترجمه گوگل]این آقای اکدال و حل و فصل طلاق نابینا است