1. a secluded nun
راهبه ی خلوت گزین
2. a kind, hospitable nun who even nursed nonchristians
راهبه ی مهربان و مهمان نوازی که از اشخاص غیر مسیحی هم پرستاری می کرد
3. she went on mission as a nun
او به عنوان یک راهبه به ماموریت مذهبی رفت.
4. satiated with pleasure, she decided to become a nun
چون از لذت سیر شده بود تصمیم گرفت راهبه بشود.
5. The old nun was as imperious as ever, but visibly thawed when she saw the children.
[ترجمه ب گنج جو] علیرغم ظاهر همیشه خشن، راهبه ی پیر در مواجهه باکودکان چهره ای مهربان از خود نمایان می ساخت.
[ترجمه ترگمان]راهبه کهن سال نیز مانند همیشه آمرانه بود، اما وقتی بچه ها را می دید، آشکارا ذوب می شد
[ترجمه گوگل]راهبان قدیمی به عنوان مجرمانه بود، اما زمانی که او بچه ها را دید، به طور قابل توجهی انجماد می کرد
6. She decided to be a nun in order to avoid meeting him.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت یک راهبه باشد تا از ملاقات با او اجتناب کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که برای اجتناب از ملاقات با او یک راهبه باشد
7. She expiated her crime by becoming a nun.
[ترجمه ترگمان]به خاطر جنایتی که مرتکب شده بود، با یک راهبه می شد
[ترجمه گوگل]او با تبدیل شدن به یک راهبه، از جرم او خارج شد
8. In a surprising denouement, she becomes a nun.
[ترجمه ترگمان]در پایان حیرت آوری، او یک راهبه می شود
[ترجمه گوگل]در یک تعطیلات شگفت انگیز، او یک راهبه می شود
9. The nun took strait vows.
[ترجمه ترگمان]راهبه قسم می خورد
[ترجمه گوگل]راهبه به قید وثیقه اعتراض کرد
10. I decide to become a nun.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم راهبه بشوم
[ترجمه گوگل]من تصمیم می گیرم که یک مددکار باشم
11. She was a young nun with a deeply pocked face and bushy eyebrows that massed over the bridge of her large nose.
[ترجمه ترگمان]او یک راهبه جوان بود با صورت گرد و پر قدرت و ابروهای پرپشت که روی پل بینی بزرگش قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او یک راهبه جوان با یک چهره عمیقا جسورانه و ابریشمی بود که بر روی پل بینی او بزرگ شده بود
12. A single nun, working in an unorthodox manner in the slums, made some of the local clergy distinctly uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]یک راهبه مجرد که به شیوه ای غیر معمول در محلات فقیر نشین کار می کرد، برخی از روحانیون محلی را به طور واضح ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]تنها یک راهبه، که به شیوه ای غریزی در زاغه ها کار می کند، بعضی از روحانیت محلی را به شدت ناراحت کرد
13. The nun who teaches our class gives us time during the school day to begin.
[ترجمه ترگمان]راهبه که کلاس ما درس می دهد به ما در طول روز مدرسه وقت می دهد تا شروع کند
[ترجمه گوگل]مدرسه ای که کلاس ما را می آموزد، در طول روز مدرسه برای ما زمان می گذارد
14. His sister Eleanor became a nun at Amesbury and was later elected abbess of the mother house at Fontevrault.
[ترجمه ترگمان]خواهرش الی نور یک راهبه در Amesbury شد و بعدها به عنوان \"رئیسه\" خانه مادر در \"Fontevrault\" انتخاب شد
[ترجمه گوگل]خواهر او Eleonor یک راهبه در Amesbury شد و بعدها به عنوان cobb از خانه مادر در Fontevroult انتخاب شد
15. Marie Claire was nothing like a nun and made a noise as she walked in her high-heeled shoes.
[ترجمه ترگمان]ماری کلر هیچ شباهتی به یک راهبه نداشت و در حالی که با کفش های پاشنه بلند او راه می رفت سر و صدا می کرد
[ترجمه گوگل]ماری کلر چیزی شبیه یک راهبه نبود و سر و صدای او را در کفش های پاشنه بلندش راه می انداخت