سعی کردن برای انجام کاری معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster : to try to do something
اصلاح است: امتحانش کن
امتحان کردن
1. سعی کردن برای انجام کاری ( مخصوصا کار جدید و نا آشنا ) ، امتحان کردن 2. حمله فیزیکی به کسی 3. انتقاد کردن، سرزنش کردن، اذیت کردن عملی کسی برای مدت طولانی با شدت زیاد
امتحان کردن چیزی
گشت و گذار کردن، از قدم زدن لذت بردن و سرگرم شدن، ورجه وورجه کردن