1. greek gods were anthropomorphic
خدایان یونان انسان انگاره بودند.
2. And, conversely, does mimetic illusionism-the anthropomorphic statue-always fail as art?
[ترجمه ترگمان]و برعکس، آیا mimetic illusionism - یک مجسمه شبه بشر - همیشه به عنوان هنر شکست می خورد؟
[ترجمه گوگل]و، برعکس، آیا توهم گرایی مینیمم - مجسمه ی انسان شناسی - همیشه به عنوان هنر شکست می خورد؟
3. We discuss the computer program in rather anthropomorphic terms, referring successively to the talents personality and style of the computer program.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد برنامه کامپیوتری به جای کلمات شبه انسانی بحث می کنیم و به طور موفقیت آمیزی به شخصیت و سبک برنامه کامپیوتر اشاره می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد برنامه کامپیوتری در شرایط نسبتا انسان شناسی بحث می کنیم، به طور پیوسته به شخصیت و سبک برنامه های کامپیوتری استعدادها اشاره می کنیم
4. Vaguely anthropomorphic, although distorted and blurred, they reminded me of some cross between man and beast.
[ترجمه ترگمان]به طور مبهم anthropomorphic، هرچند که کج و معوج شده بود، مرا به یاد چیزی می انداخت که بین انسان و انسان رد و بدل شده بود
[ترجمه گوگل]منفعل انفعالی، گرچه تحریف شده و مبهم بود، به من یادآور برخی از صلیب بین انسان و جان است
5. Anthropomorphic robot is one of the hottest research directions in robot field, and robot vision system is one of the most important markers of robot intelligence.
[ترجمه ترگمان]؟ ربات anthropomorphic یکی از گرم ترین های تحقیقاتی در زمینه ربات است و ربات بینایی ربات یکی از مهم ترین نشانه های هوش مصنوعی است
[ترجمه گوگل]ربات آنتروپومورفیک یکی از داغترین مسیرهای تحقیق در زمینه ربات است و سیستم بینایی ربات یکی از مهمترین نشانگرهای هوش ربات است
6. Donald is an anthropomorphic white duck with a yellow-orange bill, legs, and feet.
[ترجمه ترگمان]دونالد یک اردک سفید شبه انسانی با یک اسکناس زرد - نارنجی، پاها و پاها است
[ترجمه گوگل]دونالد یک اردک سفید پوست انسان با لایهای زرد و نارنجی، پاها و پا است
7. But her favorite experiment so far involved an anthropomorphic robot from Vgo Communications, nicknamed Celia, that was equipped with a video screen. Mrs.
[ترجمه ترگمان]اما تجربه مورد علاقه او تا کنون شامل یک روبات شبه انسانی از ارتباطات vgo، ملقب به سل یا، بود که مجهز به یک صفحه ویدئویی بود خانم
[ترجمه گوگل]اما آزمایش مورد علاقه او تا به حال یک روبات انسان شناسی از Vgo ارتباطات، به نام مستعار Celia، که با یک صفحه نمایش ویدئویی مجهز شده بود خانم
8. The world of the gods is anthropomorphic, an imitative projection of ours.
[ترجمه ترگمان]جهان خدایان anthropomorphic انسانی و تقلیدی تقلیدی از دنیای ما است
[ترجمه گوگل]دنیای خدایان متضاد انسان است، یک طرح تقلیدی از ما
9. A control architecture based on artificial emotion for anthropomorphic robot is proposed and demonstrated by simulation.
[ترجمه ترگمان]یک معماری کنترل مبتنی بر احساس مصنوعی برای ربات anthropomorphic ها پیشنهاد و توسط شبیه سازی نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]یک معماری کنترل مبتنی بر احساسات مصنوعی برای روبات انسان شناسی پیشنهاد و با شبیه سازی نشان داده شده است
10. In consequence, the sciences of animal behaviour and experimental psychology were founded by men deeply hostile to anthropomorphic explanations.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، علوم رفتاری حیوانات و روان شناسی تجربی توسط مردانی بنیان گذاشته شد که عمیقا به توضیحات انسان گرایانه مخالف بودند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، علوم رفتار حیوانات و روانشناسی تجربی بوسیله مردان عمیقا خصومت آمیز به توضیحات انسان شناختی ایجاد شد
11. Some typical applications of artificial emotion are briefly summarized. A control architecture based on artificial emotion for anthropomorphic robot is proposed and demonstrated by simulation.
[ترجمه ترگمان]برخی از کاربردهای نوعی از احساسات مصنوعی خلاصه شده است یک معماری کنترل مبتنی بر احساس مصنوعی برای ربات anthropomorphic ها پیشنهاد و توسط شبیه سازی نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]برخی از برنامه های کاربردی عاطفی مصنوعی به طور خلاصه خلاصه می شوند یک معماری کنترل مبتنی بر احساسات مصنوعی برای روبات انسان شناسی پیشنهاد و با شبیه سازی نشان داده شده است
12. The signal upright column installed on the bottom bracket centre consists of two bendable anthropomorphic joints.
[ترجمه ترگمان]ستون عمودی سیگنال نصب شده در مرکز پایه پایین متشکل از دو اتصال bendable شبه انسانی می باشد
[ترجمه گوگل]ستون نشانه سیگنال نصب شده در مرکز پایه پایین متشکل از دو اتصالات anthropomorphic bendable است
13. But now, at length, even the thought-forms are pronounced anthropomorphic, and thought itself is described as a mere faculty of Unitization.
[ترجمه ترگمان]اما در حال حاضر حتی the نیز به عنوان یک شبه بشر در نظر گرفته می شوند و خود را صرفا به عنوان یک هیات علمی غیر انسانی توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]اما اکنون، در حدی که حتی اشکال اندیشه نیز به صورت انترپومورفیک بیان می شود، و خود فکر می کند به عنوان یک عامل صرفه جویی در عمل توصیف شده است
14. Like Democritus and other Presocratics before him, Epicurus rejected the idea of anthropomorphic gods who were cognisant of human affairs.
[ترجمه ترگمان]مانند Democritus و دیگر Presocratics پیش از او، اپیکور ایده خدایان anthropomorphic را که از امور انسانی بودند، رد می کرد
[ترجمه گوگل]Epicurus مانند دموکریت و دیگر Presocratics قبل از او، ایده خدایان انسانی را که از امور انسانی آگاه بودند، رد کرد
15. This is not on the past, the country heard of anthropomorphic cartoon!
[ترجمه ترگمان]این چیزی نیست که در گذشته، کشور از کارتون anthropomorphic بشر شنیده باشد!
[ترجمه گوگل]این در گذشته نیست، کشور از کارتون انسان دوستانه شنید!