• play a musical instrument; use, take advantage of
play on
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. It was considered a sin to work or play on the Sabbath.
[ترجمه ترگمان]کار یا بازی در روز سبت گناه محسوب می شد
[ترجمه گوگل]این گناه بود که در روز سبت کار می کرد یا بازی می کرد
[ترجمه گوگل]این گناه بود که در روز سبت کار می کرد یا بازی می کرد
2. We would often decide what to play on the spur of the moment.
[ترجمه ترگمان]ما اغلب تصمیم می گیریم که چه بازی کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب تصمیم میگیریم چه چیزی را در لحظه لحظه بازی کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب تصمیم میگیریم چه چیزی را در لحظه لحظه بازی کنیم
3. The children play on the beach during the summer.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در طول تابستان روی ساحل بازی می کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در تابستان در ساحل بازی می کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در تابستان در ساحل بازی می کنند
4. They wanted the band to play on.
[ترجمه ترگمان] اونا میخوان گروه موسیقی ادامه بدن
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند باند بازی کنند
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند باند بازی کنند
5. The children were hopping to play on the ground.
[ترجمه ترگمان]بچه ها می خواستند روی زمین بازی کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در حال رقصیدن به زمین بودند
[ترجمه گوگل]کودکان در حال رقصیدن به زمین بودند
6. It's a mean trick to play on someone.
[ترجمه ترگمان]این یه حقه کثیفه که با یه نفر بازی کنی
[ترجمه گوگل]این یک ترفند کلیدی برای بازی کردن با کسی است
[ترجمه گوگل]این یک ترفند کلیدی برای بازی کردن با کسی است
7. That was a cheap trick to play on her.
[ترجمه ترگمان]حقه کثیفی بود که باه اش بازی می کردی
[ترجمه گوگل]این یک ترفند ارزان بود که بر روی او بازی کند
[ترجمه گوگل]این یک ترفند ارزان بود که بر روی او بازی کند
8. We decided to play on even though it was snowing.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که حتی اگر برف می بارید، بازی کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم تا حتی در حالی که برف بود، بازی کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم تا حتی در حالی که برف بود، بازی کنیم
9. The advertising slogan was a play on words.
[ترجمه ترگمان]شعار تبلیغاتی بازی بر روی کلمات بود
[ترجمه گوگل]شعار تبلیغی یک بازی با کلمات بود
[ترجمه گوگل]شعار تبلیغی یک بازی با کلمات بود
10. I saw the play on its return to Broadway.
[ترجمه ترگمان]من نمایش رو از بازگشت به \"برادوی\" دیدم
[ترجمه گوگل]من بازی را در بازگشت به برادوی دیدم
[ترجمه گوگل]من بازی را در بازگشت به برادوی دیدم
11. See that direct heat does not play on the plastic bags.
[ترجمه ترگمان]مشاهده کنید که گرمای مستقیم روی کیسه های پلاستیکی بازی نمی کند
[ترجمه گوگل]ببینید که گرمای مستقیم روی کیسه های پلاستیکی بازی نمی کند
[ترجمه گوگل]ببینید که گرمای مستقیم روی کیسه های پلاستیکی بازی نمی کند
12. The band will play on request.
[ترجمه ترگمان]گروه بر روی درخواست خود بازی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]باند بر اساس درخواست بازی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]باند بر اساس درخواست بازی خواهد کرد
13. There's a good play on at the local theatre.
[ترجمه ترگمان]در تئاتر محلی بازی خوبی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک بازی خوب در تئاتر محلی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک بازی خوب در تئاتر محلی وجود دارد
14. We need more play on the rope.
[ترجمه ترگمان] ما به بیشتری نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز به بازی بیشتر در طناب داریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز به بازی بیشتر در طناب داریم
15. I hate marketing strategies that play on people's fears and prejudices.
[ترجمه ترگمان]من از استراتژی های بازاریابی که با ترس و تعصب مردم بازی می کنند متنفرم
[ترجمه گوگل]من از استراتژی های بازاریابی استفاده می کنم که بر ترس و تعصبات مردم تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]من از استراتژی های بازاریابی استفاده می کنم که بر ترس و تعصبات مردم تاثیر می گذارد
پیشنهاد کاربران
سواستفاده کردن
بهره گرفتن
استفاده کردن
استفاده کردن
سو استفاده کردن از نقطه ضعف ( وضعیت بد ) کسی
گفتن
گفتن یا تعریف کردن
سواستفاده کردن بازیچه کردن
کلمات دیگر: