بازداشتگاه (به ویژه برای مخالفان سیاسی و عقیدتی)، اردوگاه کار اجباری، بازداشتگاه زندانیان سیاسی یا اسرای جنگی
concentration camp
بازداشتگاه (به ویژه برای مخالفان سیاسی و عقیدتی)، اردوگاه کار اجباری، بازداشتگاه زندانیان سیاسی یا اسرای جنگی
انگلیسی به فارسی
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یا اسرای جنگی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a prison camp in which large numbers of political prisoners, aliens, or those considered undesirable are confined and sometimes executed.
• internment camp in which people are imprisoned and often tortured; any of a number of camps set up by the german nazis during world war ii for holding jews and other peoples before killing them
a concentration camp is a prison for political prisoners, especially in germany during the second world war.
a concentration camp is a prison for political prisoners, especially in germany during the second world war.
مترادف و متضاد
prison camp for prisoners of war or political prisoners
Synonyms: death camp, detention camp, forced-labor camp, gas chamber, gulag, internment camp, killing fields, Konzentrationslager, labor camp, prison camp, prisoner-of-war camp
جملات نمونه
1. The Auschwitz concentration camp always remind the world of the holocaust.
[ترجمه ترگمان]کمپ تراکم آشویتز همواره به مردم جهان هولوکاست را یادآوری می کند
[ترجمه گوگل]اردوگاه کار اجباری آشویتس همیشه به جهان هولوکاست یادآوری می کند
[ترجمه گوگل]اردوگاه کار اجباری آشویتس همیشه به جهان هولوکاست یادآوری می کند
2. They liberated all war prisoners from the concentration camp.
[ترجمه ترگمان]آن ها همه زندانی های جنگی را از کمپ تمرکز آزاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام زندانیان جنگی را از اردوگاه کار اجباری آزاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام زندانیان جنگی را از اردوگاه کار اجباری آزاد کردند
3. Anybody who was in a concentration camp as a guard could use that argument.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که در اردوگاه تمرکز داشت می توانست از آن بحث استفاده کند
[ترجمه گوگل]هرکسی که در یک اردوگاه کار اجباری بود، می تواند از این بحث استفاده کند
[ترجمه گوگل]هرکسی که در یک اردوگاه کار اجباری بود، می تواند از این بحث استفاده کند
4. I felt like a guard in a concentration camp.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم یک نگهبان در اردوگاه کار اجباری هستم
[ترجمه گوگل]من در یک اردوگاه کار اجباری احساس گرسنگی کردم
[ترجمه گوگل]من در یک اردوگاه کار اجباری احساس گرسنگی کردم
5. The dilapidated buildings were used as a concentration camp during the dictatorship of the Colonels between 1967 and 197
[ترجمه ترگمان]ساختمان های ویران شده به عنوان یک اردوگاه تمرکز در طول دیکتاتوری the بین سال های ۱۹۶۷ و ۱۹۷ مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]ساختمان های ویران شده در دوران دیکتاتوری سرهنگ ها بین سال های 1967 و 197 به عنوان اردوگاه کار اجباری مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ساختمان های ویران شده در دوران دیکتاتوری سرهنگ ها بین سال های 1967 و 197 به عنوان اردوگاه کار اجباری مورد استفاده قرار گرفت
6. It's not like a concentration camp.
[ترجمه ترگمان]مثل یک اردوگاه کار نیست
[ترجمه گوگل]این مثل اردوگاه کار اجباری نیست
[ترجمه گوگل]این مثل اردوگاه کار اجباری نیست
7. To join or be sent to a concentration camp.
[ترجمه ترگمان]برای ملحق شدن یا اعزام به اردوگاه تمرکز
[ترجمه گوگل]برای پیوستن یا به اردوگاه کار اجباری فرستاده می شود
[ترجمه گوگل]برای پیوستن یا به اردوگاه کار اجباری فرستاده می شود
8. You look as if you've been in a concentration camp you do! and that's the truth.
[ترجمه ترگمان]مثل این که توی یه اردوگاه کار تمرکز داشته باشی! و حقیقت اینه
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که در اردوگاه کار اجباری هستید و این حقیقت است
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که در اردوگاه کار اجباری هستید و این حقیقت است
9. I see him being led handcuffed into a concentration camp.
[ترجمه ترگمان]او را در حالی دیدم که دست بند به دست داشت و به اردوگاه تمرکز می برد
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم او دستبند را به اردوگاه کار اجباری هدایت می کند
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم او دستبند را به اردوگاه کار اجباری هدایت می کند
10. He had arrived at the concentration camp of Belsen a week after it was liberated, and was stationed in Berlin for eight months after the war ended.
[ترجمه ترگمان]او یک هفته پس از آزادی به اردوگاه concentration of رسیده بود و هشت ماه پس از پایان جنگ در برلین مستقر شده بود
[ترجمه گوگل]او در اردوگاه کار اجباری بلزن یک هفته پس از آزاد شدن وارد شده بود و در هشت ماه پس از پایان جنگ در برلین قرار داشت
[ترجمه گوگل]او در اردوگاه کار اجباری بلزن یک هفته پس از آزاد شدن وارد شده بود و در هشت ماه پس از پایان جنگ در برلین قرار داشت
11. Nazi closes those war criminals inside their concentration camp.
[ترجمه ترگمان]نازی این جنایتکاران جنگی را در اردوگاه تمرکز خود بست
[ترجمه گوگل]نازی ها آن جنایتکاران جنگ را در داخل اردوگاه کار اجباری خود می بندند
[ترجمه گوگل]نازی ها آن جنایتکاران جنگ را در داخل اردوگاه کار اجباری خود می بندند
12. The Nazi concentration camp and Kafka s penal colony bears a striking resemblance.
[ترجمه ترگمان]اردوگاه concentration نازی و کلونی جزایی کافکا شباهت چشمگیری به خود دارند
[ترجمه گوگل]اردوگاه کار اجباری نازی و کلیسای مرزی کافکا یک شباهت قابل توجه دارند
[ترجمه گوگل]اردوگاه کار اجباری نازی و کلیسای مرزی کافکا یک شباهت قابل توجه دارند
13. In Germany Obama toured the Buchenwald concentration camp with German Chancellor Angela Merkel and Nobel laureate Elie Wiesel, who survived internment in the camp.
[ترجمه ترگمان]در آلمان، اوباما با آنگلا مرکل صدراعظم آلمان و الی Wiesel برنده جایزه نوبل، که از حبس در اردوگاه جان سالم بدر برد، دیدار کرد
[ترجمه گوگل]در آلمان، اوباما با اردوگاه کار اجباری بوخنوالد همراه با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و الی ویزلی، که از زندان در زندان در اردوگاه جان سالم به در برد، به قاهره سفر کرد
[ترجمه گوگل]در آلمان، اوباما با اردوگاه کار اجباری بوخنوالد همراه با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و الی ویزلی، که از زندان در زندان در اردوگاه جان سالم به در برد، به قاهره سفر کرد
14. The prisoners of war were led in to the concentration camp.
[ترجمه ترگمان]اسیران جنگی به اردوگاه تمرکز هدایت شدند
[ترجمه گوگل]زندانیان جنگ به اردوگاه کار اجباری منتقل شدند
[ترجمه گوگل]زندانیان جنگ به اردوگاه کار اجباری منتقل شدند
پیشنهاد کاربران
اردوگاه اقامت اجباری
اردوگاه کار اجباری
هو
اردوگاه کار اجباری.
اردوگاه کار اجباری.
میدانم در گوگل ترنسلیت و به تبعیت از آن در بسیاری از دیکشنری های فارسی - انگلیسی این اصطلاح را اردوگاه کار اجباری معنی کرده اند اما اشتباه است. اولا اردوگاه کار اجباری مربوط به شوروی سابق است نه آلمان نازی. در آلمان نازی این اردوگاه ها فقط جهت کنترل و محدود کردن اقلیت های دینی و سیاسی مانند یهودیان بوده است. بنابراین نظر این دوستمان افشین درست است که گفته �اردوگاه اقامت اجباری�. در واقع نوعی زندان است اما با جمعیت بسیار زیاد و مخلوط و به سیستم زندان اداره نمی شود زیرا زندانیان هم حقوقی دارند اما ساکنین این اردوگاه ها خقی نداشته اند.
کلمات دیگر: